آزادی و اگزیستانسیالیسم
مقصود از آزادی درفلسفههای اگزیستانس، آزادی به معنای ی یا عرفی آن نیست. آزادی در این فلسفههابدین معناست که انسان، به مقتضای طبع خویش عمل کند و از قانون علیت پیروی نکند.
بیشتر فیلسوفان وجودی، ضرورت تصمیمگیری، آزادی و التزام را مؤلفههای زندگی اصیلمیدانند. شخصی که در حال تفکر، احساس تصمیم و فاعل تفکر وجودی است، چشماندازی تاریخی،متناهی و محدود دارد و به خلاف پیشفرض فلسفه ایدئالیستی هیچگاه نمیتواند از سطحمحدودیتهایش فراتر رود و دیدگاهی مطلق داشته باشد.[59] به نظر سارتر، وجود بشرهمین آزادی است که مقدم بر ذات و ماهیت بشر است و اگر آزادی نبود، ذات و ماهیت بشرمعنی نداشت؛ زیرا آزادی، شرط امکان ماهیت بشر است.[60]
این مضمون در آثار بسیاری از نویسندگان فلسفه وجودی به چشم میخورد ولی در تفکر کییرکگارد،وجود داشتن و مختار بودن تقریباً تعبیرهایی مترادفند.[61] انسان با تکیه بر گزینشو اختیار، آینده بشر را میسازد و در این راه چه بسا مشتقاتی را نیز تحمل کند.
خلق ایستاده کو به کو چشم انتظار روی او تا پرده از روی نکو گیرد نگار نازنین
آزادی ,بشر ,ماهیت ,وجودی ,تفکر ,کند ,ماهیت بشر ,ذات و ,بشر است ,آزادی در ,در این
درباره این سایت