محل تبلیغات شما

مشاور مذهبی



خلق ایستاده کو به کو چشم انتظار روی اوتا پرده از روی نکو گیرد نگار نازنین

شد جلوه گر نور خدا در روز میلاد رضاکز بوی دلجویش فضا شد مشکبار و عنبرین

از نجمه سر زد اختری، خورشید روشن گوهریجانم فدای مادری کاورده فرزندی چنین

چون لعل شکر بار او شیرین بود گفتار اوبر قامت و رخسار او بادا هزاران آفرین

شاهی که او را خاک در روبد ملک با بال و پربر خاک پاکش مشک تر، ریزد ز گیسو حور عین

مهرش فروغ محفلم خاکش صفا بخش دلمگویی که با آب و گلم گشته ولای او عجین

صبح سعادت روی او، خرم فضا از بوی اوفردوس رضوان کوی او قل فادخلوها آمنین

از تکتم آن فخر ن شد سر مکتومی عیانرازی که روشن شد از آن اسرار قرآن مبین

دل و اله و حیران او جان ها فدای جان اواز خرمن احسان او ذرات عالم خوشه چین (1)



چرا اربعین برای ما روز ویژه ای است؟
درباره اهمیت روز اربعین میتوان به این نکته از حدیث پیامبر اشاره دارد که امام حسین علیه السلام با قیام و انقلاب خود در بین معصومین علیه السلام جایگاه ویژه ای دارد که بقای اسلام و احیای آن را تضمین نمود؛ این بقا به قیمت سنگین شهادت وجود مقدس امام حسین علیه السلام و به آن صورت بسیار دردناک و فاجعه هولناک صورت گرفت. با توجه به این که تمام امامان و معصومین ما به شهادت رسیده اند، باید گفت این نوع شهادت و این نوع مظلومیت برای هیچ یک از امامان و معصومین ما در این حد پدید نیامده بود؛ مظلومیت امام حسین علیه السلام استثنایی بود و درحقیقت امام حسین علیه السلام با شهادت خود بشریت و سنت اسلام را از جهالت، حیرت و سرگردانی که در آن فرو رفته بود بیرون آورد؛ تا آن جا که اگر شهادت امام حسین علیه السلام نبود انسانیت و بشریت روی آزادگی را نمی دید و امت اسلام به قهقرا رفته بود و چیزی از اسلام باقی نمی ماند .بنابر این به همین دلیل است که امام حسین علیه السلام در بین معصومین علیه السلام استثنایی است و شهادت جانگداز آن حضرت نیز استثنایی است؛ اگر چه تمام مصیبت ها حتی مصیبت رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله، که بزرگترین مصیبت است، بعد از گذشت مدتی از سوی پیروان و امت آن حضرت پذیرفته شد اما مظلومیت امام حسین علیه السلام به علت عمق فاجعه کربلا، اوج مظلومیت وجود ایشان و پیامدهای عظیمش به گونه ایی است که خاموش شدنی و سرد شدنی نیست ،باید به این نکته مهم توجه کرد که تمام مصیبت ها بعد از گذشت 40 روز سرد و پذیرفتنی می شود، اما مصیبت شهادت سیدالشهدا بعد از 40روز دوباره شعله ور می شود و این نشان دهنده این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند که چنان حرارتی در این مصیبت وجود دارد که تا روز قیامت خاموش شدنی نیست .
حدیثی گرانمایه از امام حسن عسگری علیه السلام روایت شده است که یکی از 5 نشانه مومن، یعنی شیعه واقعی، را زیارت اربعین دانستند؛ عاشورا با همه اهمیتی که دارد و تاکید بر زیارت عاشورا نیز شده است ولیکن زیارت عاشورا جزو نشانه های پنجگانه مومن ذکر نشده است؛ این مهم به دلیل زنده نگاه داشتن قیام حضرت ابا عبدالله علیه السلام و بیان عمق مظلومیت و فاجعه ایی که در اسلام رخ داده است، تا بتواند تحرک زا باشد و امت اسلامی را به جوش و خروش در بیاورد تا در برابر ظلم ها و ستمکاری ها امید و پشتوانه باشدو در صحنه حضور یابند. به نظر من این فضیلت زیارت اربعین از زیارت و دیدار اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام به خصوص حضرت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در چنین روزی ایجاد شده است؛ یعنی اربعین نه بخاطر زیارت جابربن عبد الله انصاری بلکه بخاطر زیارت معصوم عظمت پیدا کرده است و جایگاه یکی از شعائر بزرگ شیعی را پیدا می کند . جابربن عبدالله اگر چه مرد بزرگی است ولیکن او و امثال او و غیر معصوم نمی توانند کاری را هرچند مثبت انجام دهند که آن کار جزو شعائر شیعی از منظر و در لسان امام معصوم قرار گیرد؛ قطعا باید چنین کاری پشتوانه اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام را داشته باشد و آن هم زیارت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در روز اربعین در همان سال اول شهادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام است.
امام سجاد علیه السلام با قدرت امامت خود با اینکه در بند دشمنان بود به اذن خداوند به کربلا رفت. از آنجایی که سر همه شهدا از تنشان جدا شده بود، شناسایی اجساد کار آسانی نبود و تنها از عهده امام برمی آمد. امام سجاد با قدرت امامت خود پیکر پدر را تشخیص داد و ایشان بود که بنی اسد را راهنمایی کرد که به چه صورت پیکر شهدا را دفن کنند.
در میان دوازده امام شیعه و چهارده معصوم، تنها چهلم حضرت امام حسین علیه السلام برای ما شیعیان بسیار مهم و سفارش شده است. در این روز همچون دهه اول محرم، مراسم گرفته می شود و دوباره همه سیاه پوش می شوند.شاید خیلی عجیب نباشد که چهلم آن حضرت برای ما اهمیت ویژه ای دارد. این را می شود از زنده بودن داغ او بعد از 1400 سال فهمید و اینکه در روز شهادتش، عرش خدا نیز خون گریه می کند.
اربعین برای ما به دلایل مختلفی اهمیت دارد؛اول به این دلیل که امام حسین علیه السلام تنها معصومی از چهارده معصوم است که موقعیتی برایش پیش آمد که بسیار سخت و تکان دهنده بود. مصیبتی که بر امام حسین علیه السلام وارد شد برای هیچ کدام از معصومین پیش نیامد. با اینکه همه بزرگواران به شهادت رسیدند اما شهادت امام حسین علیه السلام و موقعیتی که در آن قرار گرفت، استثنایی بود و از این حیث است که برای او اربعین می گیریم و برای سایر ائمه این کار را انجام نمی دهیم.
با اینکه مقام پیغمبر صلی الله علیه و آله،امیرالمومنین علیه السلام ، حضرت زهراسلام الله علیها و امام حسن علیه السلام از امام حسین علیه السلام بالاتر است اما موقعیت امام حسین علیه السلام برای دیگران پیش نیامد.به این خاطر برای زنده نگهداشتن مسیر و راه امام که اصلاح دین آن هم با بذل جان خود و عزیزانش بود، سفارش شده است که اربعینش را زنده نگه داریم.
نقل های مختلفی درباره اینکه می گویند در روز اربعین اسرا به مدینه رسیدند هست؟!اگر بپذیریم اسرا در اول صفر یعنی بیست روز بعد از واقعه کربلا وارد شام شده باشند، هیچ بعید نیست که بیست روز بعد یعنی در اربعین، آن بزرگواران در کربلا بوده باشند. نقلی که گفته می شود بیست صفر اسرا به مدینه رسیده اند اصلا نقل صحیحی نیست و حتی قابل پذیرش هم نیست. بیشتر اینگونه مطرح است که در اربعین به کربلا رسیده اند. هرچند که برخی آن را محال دانسته اند و می گویند امکان حضور کاروان اسرا در چهل روز بعد از واقعه کربلا در این منطقه قابل تصور نیست.
می گویند با توجه به بعد مسافت و حضور چند روزه آنها در شام، نمی توانند در بیست صفر به مدینه رسیده باشند.نقلی هم داریم که بعضی به آن استناد می کنند و آن اینکه که بیش از یک ماه اسیران در شام نگهداری شدند. اگر این نقل را بپذیریم که البته من آن را نمی پذیرم، این منطق درست درمی آید که اسرا نمی توانند در اربعین به مدینه رسیده باشند.بنده نمی پذیرم.!چون هر روز نگه داشتن اسرا در شام برای یزید هزینه بیشتر بی آبرو شدن را در بر داشت. یزید جشن گرفته بود و اسرا را به کاخش آورده بود تا پیروزی خود را به رخ نه تنها شامیان بلکه مهمان های خارجی اش بکشد. اما با اقدامات حضرت زینبسلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام مجلس جشن پیروزی یزید تبدیل به مجلس تبیین فضائل ائمه و مظلومیت آنها شد که حتی این مراسم به مراسم سوگواری برای ائمه نیز تبدیل شد. نقل شده است که اندرون کاخ یزید هم صدای ناله و گریه بلند شد به طوری که برخی از مردمی که برای شرکت در جشن یزید آمده بودند در اثر این افشاگری ها حاضر به اقامه نماز پشت سر یزید نشدند و آنجا را ترک کردند . بنابراین معنا ندارد که یزید بخواهد اسرا را بیشتر در شام نگه دارد تا خودش را بیشتر به افتضاح بکشاند. پس طبیعی به نظر می رسد که او بخواهد اسرا را از شام دور کند چون دیگر نمی توانست حتی متعرض آنها هم بشود به این خاطرکه حقیقت اهل بیت آنجا آشکار شده بود. اگر این کار را انجام می داد هرچه بیشتر برای خود بی آبرویی و بدنامی درست می کرد .
به نظر می رسد اخبار خیلی دیر به شام می رسیده! چون از معصومیت و حقانیت اهل بیت پیامبر اطلاعی نداشتند.نکته ای که درباره خلیفه دوم وجود دارد این است که در زمان او هیچ فرمانروایی برای بیشتر از یک سال در پستش باقی نمی ماند. اما معاویه و عمروعاص)لعنت الله علیه( را برای مدت زمان زیادی در پست شان نگه داشت.
از زمان خلیفه دوم که معاویه به عنوان فرمانروای منطقه در نظر گرفته شد و در آن پست تثبیت شد، طوری عملکرد که مردم شام اسلام را از منظر او دریافته بودند. بخصوص بعد از قتل خلیفه دوم و روی کار آمدن خلیفه سوم که خود از بنی امیه بود . چون خلیفه سوم به معاویه اختیار تام داده بوده در اداره کشور. مردم نیز او را به عنوان خویشاوند پیامبرصلی الله علیه و آله می شناختند و اسلام را از منظر او شناخته بودند. حتی در زمانی که بنی امیه از حکومت ساقط شد وقتی گروهی از بزرگان شام را پیش ابوالعباس السفاح (اولین خلیفه عباسی که به قلع و قمع بنی امیه پرداخت) آورده بودند، بزرگان و ریش سفیدان شام قسم خوردند که تا آن زمان نمی دانستند که پیغمبر غیر از بنی امیه خویشاوندی دارد! موقعیتی که معاویه در شام ایجاد کرده بود به گونه ای بود که با تطمیع و تهدید مردم را چنان مجذوب خود کرده بود که نه تنها در شام بلکه در بقیه عالم اسلام نیز همه جهت بنی امیه شده بودند.
حتی زمانی که خوارج علیه معاویه قیام می کنند، او چنان آنها را سرجایشان می نشاند که نه تنها دیگر قیامی صورت نمی گیرد بلکه آنها کاملا رهرو معاویه می شوند! حالا حضرت زینب و امام زین العابدین علیه السلام در چنین موقعیتی آمدند و روشنگری ها را نشان دادند که یزید را به شدت غافلگیر کرد و او نتیحه عکس از مراسم خودش گرفت.
همچنین گفته می شود در چهلم حضرت، جابربن عبدالله انصاری به کربلا رفته بود و مراسم چهلم را به جا آورده بود. طبق نقل تاریخ که اهل تسنن نوشته اند آمده است بعد از خروج قوای عمرسعد در عصر روز یازدهم از کربلا و حرکتشان با اسرا به سوی کوفه، قبیله بنی اسد که در نزدیکی کربلا زندگی می کردند، آمدند و اجساد را دفن کردند. اول پیکر امام حسین را دفن کردند و بعد از آن پیکر حضرت علی اکبر را در مقابلش و سپس اجساد بقیه شهدا را در قبری دسته جمعی به خاک سپردند. اما طبق روایات شیعه که در تاریخ نیامده ولی در حدیث نقل شده است، امام سجاد علیه السلام با قدرت امامت خود با اینکه در بند دشمنان بود به اذن خداوند به کربلا رفت. از آنجایی که سر همه شهدا از تنشان جدا شده بود، شناسایی اجساد کار آسانی نبود و تنها از عهده امام برمی آمد. امام سجاد با قدرت امامت خود پیکر پدر را تشخیص داد و ایشان بود که بنی اسد را راهنمایی کرد که به چه صورت پیکر شهدا را دفن کنند.
به هرصورت قبر امام را مشخص کرده بودند و قبر سایر شهیدان که یکجا بود را نیز معلوم کرده بودند . گرچه نقلی وجود دارد که جابربن عبدالله در اربعین به کربلا آمده ولی اعتبار اربعین نمی تواند به زیارت جابر باشد. جابر اگرچه از اصحاب پیغمبر بوده و مرد بزرگی است ولی کاری که او کرده نمی تواند به عنوان نمادی برای شیعیان قرار بگیرد. بخصوص اینکه ما از امام حسن عسگری علیه السلام حدیث معتبر داریم که زیارت اربعین را یکی از 5 نشانه مومن شیعه می داند. من معتقدم این مسئله به اعتبار زیارت خود امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و اسیران است.

جایگاه اربعین امام حسین علیه السلام از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی ‌وفاداران به آن حضرت شناخته شده بوده است‌، اهمیت اربعین حسینی به خاطر آن است که در این روز، یاد شهادت امام حسین علیه السلام زنده شد و پرچم پیام شهادت کربلا در این روز برافراشته گردید.
جایگاه اربعین امام حسین علیه السلام از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی ‌وفاداران به آن حضرت شناخته شده بوده است‌، اهمیت اربعین حسینی به خاطر آن است که در این روز، یاد شهادت امام حسین علیه السلام زنده شد و پرچم پیام شهادت کربلا در این روز برافراشته گردید.

به گزارش ایسنا، اگر اربعین نبود بنی امیه موفق می‌شدند یاد حسین علیه السلام و رشادت‌های اهل‌بیت علیهم السلام و یارانش را از خاطره نسل بشر آن روز و اعصار بعد محو کنند. با توجه به اهمیت یاد شده، حفاظت از این رویداد عظیم وظیفه همگانی و حفظ جایگاه آن در مقابله با انحراف‌ها و آسیب‌ها امری اجتناب‌ناپذیر است.

از این‌رو پیاده‌روی اربعین حسینی علیه السلام از نجف تا کربلا در سال‌های اخیر به فرهنگی جدانشدنی از سلوک شیعیان و آزادگان جهان تبدیل شده است و هر سال سیل جمعیت عاشقان حسینی از پیر و جوان و زن و مرد به سوی حرم سید و سالار آزادگان جهان رهسپار می‌شوند و هر سال بر سیل این جمعیت مشتاق افزوده می‌شود.

از سوی دیگر، دشمن نیز در طول تاریخ برای خنثی‌سازی این مراسم عظیم، برنامه‌های مختلفی مانند تخریب، تهدید و تحریف و . را در دستور کار خود قرار داده است و به‌خصوص در سال‌های اخیر برای رسیدن به اهداف شوم خود به حربه‌ای خطرناک‌تر روی آورده و آن، ایجاد شبهه و تردید در اذهان و قلوب پاک درباره مراسم باشکوه اربعین حسینی است.

ازاین‌ رو وظیفه همه فرهیختگان و اندیشوران جهان تشیع است که با تمام توان به مقابله علمی با این حربه خطرناک برخاسته و با پاسخ‌های متقن و محکم به سؤالات و شبهات در مورد این حماسه و حادثه بی‌نظیر، راه هر گونه تردیدافکنی را سد کنند.

اولین سوالی که در این امر مطرح می‌شود اساس پیاده‌روی اربعین است که آیا پیاده‌روی اربعین، اساس و ریشه‌ای در اسلام دارد؟ دلایل مشروعیت آن چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که؛ زیارت اربعین با پای پیاده، از نگاه تاریخی، ریشه در زیارت صحابی بزرگ و گران‌قدر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، جناب جابر بن عبدالله انصاری دارد. ایشان نخستین کسی بود که از مدینه به کربلا رفت و به زیارت امام حسین علیه السلام توفیق یافت.

همچنین سنت مقدس پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، در روزگار امامان علیهم السلام وجود داشت. ائمه علیهم السلام می‌فرمودند: هر کس پیاده به زیارت امام حسین علیه السلام برود، پاداشی چنین و هر کس سواره برود، پاداشی چنان خواهد داشت.

در روایات اسلامی ثواب‌های زیادی برای این پیاده روی در نظر گرفته شده است و دلیل آن این است که؛ هر عمل، با توجه به اینکه در چه زمانی، چه مکانی، چه شرایطی، از سوی چه کسی، با چه هدفی و با چه میزان بصیرتی انجام گیرد، ارزش‌هایی متفاوت و تأثیراتی مختلف پیدا می‌کند. مرحوم علامه مجلسی، در بیان رمز این اختلاف پاداش‌ها و گوناگونی تعبیرها در ثواب آن، می‌گوید:شاید اختلاف این اخبار، در اندازه ارزش، فضیلت و ثواب زیارت را بتوان بر اختلاف اشخاص و عمل‌ها و نیز، کم و زیادی ترس در راه زیارت، یا دوری و نزدیکی مسافت و. حمل کرد؛ زیرا هر عمل نیکی، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص، شناخت، تقوا و دیگر شرایطی که موجب کمال یک عمل است، دارای ثواب و ارزش‌های متفاوت می‌شود. علاوه بر اینکه در بسیاری از احادیث، امامان، طبق درک، شعور، اندازه ایمان، ظرفیت و گنجایش فکری طرف، سخن می‌گفتند.

سوال بعدی که ممکن است مطرح شود این است که آیا خود اهل بیت در ایجاد و استمرار زیارت اربعین، نقشی داشته‌اند؟ بر اساس برخی روایات، اولین کسانی که در اربعین اول به زیارت امام حسین علیه السلام رفتند، امام سجاد علیه السلام و خاندان امام حسین علیه السلام بودند.

آنان پس از اسارت و برگشت از سفر شام، مصادف با اربعین شهادت امام حسین علیه السلام و دیگر شهدا، به کربلا رسیدند و از همان ابتدا، اهمیت زیارت اربعین امام حسین علیه السلام را تأیید و تأکید کردند.

همچنین در این خصوص، روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام وارد شده است که در آن، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام، هم‌ردیف نمازهای یومیه، از نشانه‌های مؤمن شمرده شده است.

برخی ممکن است عنوان کنند که آیا پیاده‌روی اربعین، خودآزاری نیست؟ با توجه به اینکه پیاده‌روی موجب خودآزاری و مشقت است، آیا پیاده‌روی اربعین، از نظر اسلام، مشروع است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت:در این شبهه، ادعا شده است که پیاده‌روی اربعین، یک نوع خودآزاری است و خودآزاری، در اسلام ممنوع است. از این‌رو خداوند متعال، راضی به این عمل نیست!

در پاسخ به این ادعا، باید گفت که ضرر بر دو نوع است: ضرری که موجب مرگ، قطع عضو و امثال آن شود؛ ضرری که تا این حد نیست، گرچه اندکی سختی و رنج داشته باشد. بی‌گمان پیاده‌روی برای زیارت امام حسین علیه السلام، از نوع اول نیست، بلکه اگر ضرری هم باشد، از نوع دوم است که همراه با مشقت و رنجی اندک است اما این رنج اندک، با منافع فراوانی که از این ناحیه نصیب مؤمنان می‌شود، قیاس شدنی نیست. بی شک این راهپیمایی بزرگ، افزون بر جنبه معنوی، سبب نشاط، تحرک و طراوت در انسان می‌شود.

اربعین در لغت به معنای چهلم است و در اصطلاح، به بیستم صفر سال ۶۱ هجری قمری، چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام اطلاق می‌شود.

گرامی‌داشت اربعین سالار شهیدان در میان شیعیان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از دیدگاه بسیاری از صاحب‌نظران و مورخان شیعه و اهل سنت، مبنای تاریخی چنین بزرگداشتی، ورود اهل بیت علیهم السلام به کربلا در اولین اربعین حسینی و دفن سرهای مطهر شهیدان به‌ویژه سر مقدس امام حسین علیه السلام در کنار پیکرهای مطهر آنهاست.

حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت به ۲۲ پرسش درباره اربعین حسینی پاسخ داد که خبرگزاری ایسنا بخشی از این سوالات را در خصوص اهمیت جایگاه اربعین منتشر کرد.


**** حکایت های تربیتی ****



**** حکایت های تربیتی **** توجه به كودك **** حکایت های تربیتی ****

گروهی از كودكان مشغول بازی بودند.


ناگهان با دیدن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه به مسجد میرفت، دست از بازی كشیدند و به

سوی حضرت دویدند و اطرافش را گرفتند.آنها دیده بودند پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ حسن

ـ علیه السّلام ـ وحسین ـ علیه السّلام ـ را به دوش خود می گیرد و با آنها بازی می كند.به این

امید، هر یك دامن پیامبر را گرفته، می گفتند: شتر من باش» . پیامبر می‌خواست هر چه زودتر

خود را برای نماز جماعت به مسجد برساند، اما دوست نداشت دل پاك كودكان را برنجاند.بلال در

جستجوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مسجد بیرون آمد، وقتی جریان را فهمید خواست بچه‌ها

را تنبیه كند تا پیامبر را رها كنند.آن حضرت وقتی متوجه منظور بلال شد، به او فرمود: تنگ شدن

وقت نماز برای من از این كه بخواهم بچه‌ها را برنجانم بهتر است. » پیامبر از بلال خواست برود و

از منزل چیزی برای كودكان بیاورد. بلال رفت و با هشت دانه گردو برگشت. پیامبر ـ صلّی الله علیه

و آله ـگردوها را بین بچه ها تقسیم كرد و آنها راضی و خوشحال به بازی خودشان مشغول شدند.


**** حکایت های تربیتی ****

بیان: توجه به نیاز و خواسته‌های كودك از اصول اولیه تربیت است.

آسانترین و پسندیده‌ترین راه، راضی كردن كودكان و همان روش متواضعانه پیامبر است
كه علاوه بر تآمین نیاز كودك، به آنها نوعی شخصیت می‌بخشد.



❀❀مـــحـــرم آمـــد دوبـــاره (ویـــژه نـــامـــه مـــاه مـــحـــرم)❀❀



سلام من به محرم محرم گل زهرا

به لطمه های ملائك به ماتم گل زهرا

سلام من به محرم به تشنگی عجیبش

به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش

سلام من به محرم به غصه و غم مهدی

به چشم كاسه خون و به شال ماتم مهدی

سلام من به محرم به كربلا و جلالش

به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش

سلام من به محرم به حال خسته زینب

به بینهایت داغ دل شكسته زینب

سلام من به محرم به دست و مشك ابوالفضل

به ناامیدی سقا به سوز و اشك ابوالفضل

سلام من به محرم به قد و قامت اكبر

به خشك اذان گوی زیر نیزه و خنجر

سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم

به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم

سلام من به محرم به گهواره اصغر

به اشك خجلت شاه و گلوی پاره اصغر

سلام من به محرم به احترام سكینه

به آن ملیكه كه رویش ندیده چشم مدینه

سلام من به محرم به عاشقی زهیرش

به بازگشتن حر خروج ختم به خیرش

سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش

به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش

سلام من به محرم به زنگ محمل زینب

به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب

سلام من به محرم به انتظار رقیه

به پای آبله بسته به چشم تار رقیه

سلام من به محرم به شور و حال عیانش

سلام من به حسین و به اشك انش

سلام من به محرم به حزن نغمه هایش

به پرچم و به سیاهی به خیمه های عزایش



❀❀مـــحـــرم آمـــد دوبـــاره (ویـــژه نـــامـــه مـــاه مـــحـــرم)❀❀

(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)
خدیجه (سلام الله علیها) در قرآن


در این قسمت به آیاتی از قرآن پرداخته می شود كه از نگاه احادیث و مفسران در باره حضرت نازل شده و یا درارتباط با ایشان می باشند .
خدیجه پاك و برگزیده.

و اذ قالت الملائكه یا مریم ان الله اصطفیك و طهرك و اصطفیك علی نساء العالمین
آنسان كه ملائكه گفتند : ای مریم خداوند شما را پاك گردانید و برگزید و نیز بر تمام ن جهان هستی برتری داد سوره آل عمران آیه 42


مخاطب قرآن در این برتری كمال و پاكی حضرت مریم صلوات الله علیها می باشد لكن با توجه به اینكه مفسرانی چون قرطبی طبرسی ابن كثیر و آلوسی بغدادی در ذیل تفسیر این آیه با استناد به كلامی از رسول الله صلی الله علیه و آله كه فرمودند : فضلت خدیجه علی نساء امتی كما فضلت مریم علی نساء العالمین یعنی خدیجه بر ن امتم برتری یافت همانگونه كه مریم بر ن جهان برتری داشت و نیز در كلام دیگری كه حضرت علی علیه السلام فرمودند كه از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمودند : خیر نسائها مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد (تفسیر ابن كثیر ج 1 ص 323 ) یعنی بهترین ن مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد هستند گویای این واقعیت است كه مصداق دیگر این آیه حضرت خدیجه صلوات الله علیها نیز می باشند
بر استواری این ادعا احادیثی است كه مفسران در ذیل تفسیر این آیه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك این بانوی كم نظیر جهان هستی بیان شده است چنانچه قرطبی می نویسد : ظاهر قرآن و احادیث اقتضا می كند كه حضرت مریم از تمام ن برتر و پس از آن فاطمه و سپس خدیجه و بعد آسیه باشد تفسیر جامع الاحكام ج 4 ص 59 این سخن مفهوم كلامی است كه از رسول الله علیه و آله گزارش شده است بنگرید خدیجه در سنت را
امید آنكه با انس و ارتباط و توسل به حضرت خدیجه صلوات الله علیها این واقعیت در باور ما مسلمانان جای گیرد.


نقش حضرت خدیجه در بی نیازی رسول الله از نظر مالی و.

ووجدك عائلا" فاغنی

و تو را فقیر الی الله یافت و سپس بی نیاز كرد سوره ضحی آیه 8

درتفسیر فرات كوفی با استناد به كلامی از ابن عباس خدیجه را عامل غنای رسول الله دانسته است .عن ابن عباس رضی الله عنه : ووجدك ضالا" عن النبوه "فهدی" الی النبوه "ووجدك عائلا" فاغنی" بخدیجه.تفسیر فرات كوفی حدیث 730

اگرچه برخی از مفسران (زمخشری در كشاف ج 4/768 و علامه طباطبائی در المیزان ج 20/311 ) بی نیازی را اقتصادی دانسته اند لكن كلی بودن آیه و كلام امام رضا (ع) (در تفسیر صافی ج 4/342 و كنز الدقایق ج 14/321) كه فرمودند : خداوند با مستجاب نمودن دعای حضرت ایشان را بی نیاز نمودند .می توان خدیجه (س) را عاملی بشری انسانی و مادی برای فراهم نمودن بستربی نیاز معنوی و مادی حضرت دانست .

و بر استواری این نتیجه كلام قرطبی است در تفسیر این آیه كه می نویسد:شما را بواسطه خدیجه رضی الله عنها بی نیاز نمود.(تفسیر الجامع الاحكام ج 20/72)


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)

(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)
خدیجه(سلام الله علیها) در تاریخ


1- خدیجه صلوات الله علیها گام به گام با رسول الله صلوات الله علیها

در کلامی از نخستین امام , علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در تبین جایگاه و رابطه ی ویژه حضرت , با رسول الله صلوات الله علیه , چنین می خوانیم : …و لقد كان یجاور فی كل سنة بحراء فأراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذفی الإسلام غیر رسول الله (صلى‏الله علیه‏و آله) و خدیجة و أنا ثالثهما أرى نورالوحی و الرسالة و أشم ریح النبوة. و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه (صلى‏الله علیه‏ و آله) فقلت یا رسولالله ما هذه الرنة فقال هذا الشیطان قد أیس من عبادته إنك تسمع ما أسمع و ترى ماأرى إلا أنك لست بنبی و لكنك لوزیر و إنك لعلى خیر.

( مکاتیب الرسول ج1 صفحه 407 , با اختلافاتی در نهج البلاغه خطبه 192 معروف به قاصعه )

. هر سال که در حرا خلوت می گزید , من ایشام را می دیدم و جزمن و خدیجه , کسی ایشان رانمی دید و در آن روز که هیچ مسلمانی نبود , جز رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیه ها , مسلمانی نبود که من سومین آنان بودم.
نور وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و در زمانی که وحی بر ایشان صلی الله علیه و آله , عرضه می شد , ناله های شیطان رامی شنیدیم .
2- خواستگاری

مطلب دوم : خواستگاری تقاضای ازدواج از جانب خدیجه (س) مطرح می شود زیرا اندیشه بیش از بیست سال بر این انتخاب تامل نموده است .تا ان زمان حاضر به زندگی مشترك با هیچ مردی از مكه نبودند وبه خواستگارانی چون ابوسفیان عقبه بن ابی معیط و. وقعی ننهادند.

اكنون زمان شایسته برای صحیحترین انتخاب فرارسیده و با عرفانی كه به امین مكه دارد بایسته است كه خود بر سنتهای جاهلی عربستان خط بطلان كشد و سكوت مدبرانه وفهیمانه را بشكند و اینچنین بگوید :به دلیل قرابت شما به خودم وارجمندی و والامقامی و امین وشریف بودن شما درقبیله و داشتن بایسته ترین رفتارها و درستی كلام برای ازدواج با شما اماده ام !پس ازاگاهی رسول الله(ص) از پیشنهاد خدیجه (س) با عمو ها به گفتگو می پردازند و ایشان برای خواستگاری به منزل خدیجه (س) می روند و از حضرت خدیجه (س) خواستگاری میكنند.(سیره ابن اسحاق /130 ونیز طبقات ج 6/11)

وازجانب خدیجه (س) نیز عمویش عمروبن اسد پاسخ گومی باشد .(طبقات ابن سعد ج 1/88)
3- خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر

مطلب اول:ابن اسحاق در معرفی خدیجه (س)می نویسد:.خدیجه در ان زمان (پیشنهاد ازدواج با رسول الله (ص) )درمیان ن قریش از بهترین اجداد برخوردار بود.شریف ترین و پولدار ترین زن قریشی بود به گو نه ای كه هر كس توان خواستگاری داشت بر ازدواج با ایشان حریص بود. (سیره ابن اسحاق ص129) ویا معرفی در توصیف خدیجه چنین میگوید:خدیجه دختر خویلد بن اسد زنی دور اندیش ونیرومند و پرطاقت در برابر سختیها وشریف وصاحب كرامت و خیرو از نظر اجداد در میان ن قریش نخبه وبرگزیده و در مولایی و بزرگی بزرگترین انان و.بگونه ای كه انسانی در خویش توان خواستگاری می دید حریص بر ازدواج با ایشان بود.وی را خواستگاری می كردند و برایش هزینه ها می كردند.(اما ناكام بر می گشتند) طبقات ابن سعد ج1/88


ابن عباس می گو ید:خدیجه در زمان ازدواج با رسول الله(ص)و.بیست و هشت ساله بود و مهریه اش دوازده وقیه! (طبقات ابن سعد ج6/12)


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)

سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)


الف: شناسنامه خدیجه

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

نام او خدیجه ،و کنیه اش ام هند» نام پدرش خویلد ابن اسد » ونام مادرش فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1
پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. 2
ب: ازدواج خدیجه

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3

خدیجه با تلاش پیگیروتمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهرومحبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .»4
خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .
درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری ازن به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد


ج : القاب خدیجه قبل از اسلام


القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:
1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده:

(نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)5

نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »
2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری ازن به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.
3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان سیده نسوان» [سرور ن ] می خواندند.



▄▀▄  بانوی آفتاب ( مجموعه مداحی و روضه خوانی در سوگ حضرت خدیجه س )  ▄▀▄


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**) ▄▀▄  بانوی آفتاب ( مجموعه مداحی و روضه خوانی در سوگ حضرت خدیجه س )  ▄▀▄

سر لوحه ایمان و امان است خدیجه

سرمشق ره حق طلبان است خدیجه

بانوی حرم خانه وحی نبوی اوست

در چشم نبی گوهر جان است خدیجه

رحمت خدا بر خدیجه علیها السلام باد که شاخه‏ های بی‏ پناه رسالت،

بر ریشه‏ های مقتدرش پیوند خورده بودند.

وفات بزرگ بانوی اسلام ، حضرت خدیجه س بر همگان تسلیت باد


▄▀▄  بانوی آفتاب ( مجموعه مداحی و روضه خوانی در سوگ حضرت خدیجه س )  ▄▀▄

ضرورت اخلاق در ماه رمضان

تصاویر مربوط به ماه مبارک رمضان

یکی از ارکان دین مبین اسلام، اخلاق است. براساس تعالیم قرآن و روایات و گواهی تاریخ، یکی از عوامل موفقیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و رشد اسلام عزیز در سرزمین بی تمدن حجاز، اخلاق زیبای نبوی است.عرب بیابانی بی تمدن، که دختر زنده به گور می کرد، جواب خون را با فقط با خون می داد و از گذشت و ایثار در میانشان اثری نبود، پیامبر چنان دل ها را بهم نزدیک می کند که در جنگ احد، یکی از رزمندگان یادش آمد که یکی از پسر عموهایش مجروح بر زمین افتاده و طبیعتا به آب نیاز دارد. مشکی گرفت و به سمت او حرکت کرد. مشک را به سمت دهانش آورد تا آب بنوشد؛ صدای مجروحی را شنید و اشاره کرد که آب را به ایشان بدهد. سراغ مجروح دوم، رفت؛ ایشان به مجروح سوم، اشاره کرد. به مجروح سوم که رسید؛ شهید شد. وقتی که به مجروح دوم و اولی رسید؛ دید این دو بزرگوار هم شهید شدند. با اینکه شخص مجروح خون از بدنش جاری شده و عطش، همه وجودش را گرفته و شدیدا به آب احتیاج دارد؛ ولی ایثار کرده و به فکر دیگران است. این مکتب نبوی است که افراد بی عاطفه را اینگونه با عاطفه، با محبت، مهربان و دلسوز ساخته است.خداوند متعال در سوره آل عمران، آیه 159 می فرماید: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛ 

روزه و پرورش وجدان

بهار قرآن - ویژه نامه حلول ماه مبارک رمضان 1397 کانون گفتگوی قرانی

در نهاد انسان نیرویی آسمانی و قوّه‎ای ملكوتی است كه او را به كارهای نیك تشویق كرده و از كارهای زشت باز می‎دارد.

همه این نیرو را در اعماق باطن خود می‌یابند و پیروی از آن را كمال و فضیلت می‎دانند و تنها از كسانی می‎توان انتظار و توقّع امانت‎داری، صداقت و عدالت داشت و به خیر و نیكی آنان دل بست كه این نیرو در آنان زنده و بیدار است و این نور در نهاد هركس به خاموشی گرایید، دیگر نباید از او انتظار عدالت، فضیلت، شرف و آدمیّت داشت.
در اصطلاح علمای اخلاق به این نیرو وجدان» می‎گویند. حقیقت این نیرو هرچه باشد و اسمش وجدان» باشد یا ضمیر» یا قلب»، تفاوت نمی‎كند. چنین نیرویی در بشر وجود دارد كه با انجام كار نیك، شاد و خوشحال می‎شود (مانند كسی‌ كه از عهده تكلیف و مسئولیّت بزرگی بیرون آمده باشد كه در این صورت، احساس راحتی و آسایش قلبی می‎نماید) و هرگاه كار بد و عمل زشت و گناهی از انسان سر زند، این نیرو او را توبیخ و سرزنش می‎كند، و او را از كرده خود پشیمان ساخته و بسا كه آثار ندامت و كراهت در چهرة گرفتة او خوانده می‎شود و در ضمیر، احساس ندامت كرده و می‎گوید: كاش این كار را نكرده بودم! و.
ندای وجدان و صدای ضمیر، همواره به او نهیب می‎زند و او را می‎ترساند و از او می‎خواهد تا نقطه‌ضعف‎ها را برطرف كند، و شكستگی و خسارت حاصل از گناه را جبران نماید.
قرآن مجید چنین حالت وجدانی را نفس لوّامه»[1] نامیده است.
بارها افرادی را دیده‎ایم كه تحت‌تأثیر این ندای وجدان و برای خلاصی از تألّمات روحی، صفحه زندگی آنها ـ ‎كه از جرم، خیانت، گناه، ستم و فساد سیاه شده بود‎ ـ عوض شده و در فصل دیگری از زندگی به‌صورت انسانی پاك و خیرخواه، نوع‌پرور، خداپرست و باشرافت ظاهر گردیدند.
پیروی از این نیروی خداداد و ذاتی و به‌كاربستن آن، باعث رشد و ترقّی آن می‎شود؛ چنانچه بی‎اعتنایی و اهمال و سستی نسبت به آن، سبب ضعف و فنای آن می‎گردد؛ و ازاین‌رو وقتی برای اوّلین‌بار، انسان با وجدان خویش مخالفت نماید، سخت ناراحت و نادم است و در آتش عذاب روحی می‎سوزد و اگر آن مخالفت را دنبال كند، وجدان او به‌تدریج تاریك می‎شود؛ تا حدّی‌ كه از آن كار زشت و ناپسند،


هیچ‌گونه عكس‌العملی در نهاد خویش نمی‎یابد و مصداق:
﴿خَتَمَ اللّٰهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ﴾؛[2]

خداوند بر دل‌های آنان، و بر شنوایی ایشان مُهر نهاده؛ و بر دیدگانشان پرده‎ای است».
می‎گردد.
یكی از اهداف و برنامه‎های دینی این است كه وجدان بشر همیشه زنده بماند و از ضعف و سستی آن جلوگیری شود.
نماز، حج، دعا، اذكار، مواعظ، نصایح، تلاوت قرآن و سایر احكام تربیتی اسلام و به‌طوركلّی، اطاعت از تمام اوامر و نواهی شرع، این نیرو را رشد می‎دهد و وجدان عالی‎تر و نیرومندتری به نام وجدان دینی و شعور به مسئولیّت» می‎سازد.
این وجدان، مظهری از خوف و ترس از خدا و خشیة‌الله است.
این وجدان دینی است كه هنگام وسوسه‎های شیطانی و اندیشه‎های اهریمنی به كمك مردم پرهیزكار برمی‎خیزد و آنان را از خطر سقوط در پرتگاه گناه نجات می‎دهد:
﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُّبْصِرُونَ﴾؛[3]



درحقیقت، كسانی كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‎ای از جانب شیطان به ایشان رسد [خدا را] به یاد آورند و به‌ناگاه بینا شوند».
این وجدان ایمانی و مذهبی، گناه را مانند سنگ بزرگی ـ ‎كه بیم فرودآمدن آن بر سر شخص وجود دارد ـ خطرناك و مهیب جلوه می‎دهد:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرى ذَنْبَهُ كَأَنَّهُ صَخْرَةٌ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ».[4]

یكی از فواید تربیتی روزه پرورش وجدان» است. روزه ازجمله عباداتی است كه با خلوص و پاكی نیّت و پیروی از وجدان دینی انجام می‎شود و ریاكاری و اَغراض باطل در آن كمتر وارد می‌گردد؛ زیرا روزه، صبر و امساك از مفطرات و خویشتن‎داری است و كسی كه نیّت پاك، شوق به اطاعت فرمان خدا و پاسخ به ندای وجدان نداشته باشد، امساك و خویشتن‎داری نیز ننموده و در خلوت از خوردن و آشامیدن پرهیز نخواهد كرد؛ چرا كه می‎تواند در حضور مردم از خوردن غذا خودداری كند، و به‌طور محرمانه روزه خود را افطار كند.
پس بی‎تردید كسی كه در حضور و غیاب مردم امساك دارد و روزه است، دارای نیّت قربت و اخلاص است و اطاعتش، واقعی و حقیقی است و این است معنای فرمایش امیرالمؤمنین(ع):


وَالصِّیَامُ ابْتِلَاءٌ لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ».[5]

این روزه‌دار یقیناً دارای وجدان رشدیافتة دینی است و حتماً روزه او سبب رشد بیشتر وجدان و شعور او به مسئولیّت می‎شود.
پس ای برادر ایمانی و ای حبیب ! اگر خواهان رشد وجدان و بیداری ضمیر هستی، روزه بگیر و آن را كه یكی از اركان اسلام است، كوچك مشمار؛ كه در حدیث آمده است:
بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ: عَلَى الصَّلَاةِ، وَاَّكَاةِ، وَالحَجِّ، وَالصَّوْمِ‎، وَالْوِلَایَةِ»؛[6]

اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زكات، حج، روزه و ولایت».



[1]. قیامة، 2.

[2]. بقره، 7.

[3]. اعراف، 201.

[4]. طوسی، الامالی، ص527؛ طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ص460؛ مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص77. همانا مؤمن گناهش را همانند سنگ و صخره‌ای می‌بیند که ترس از آن دارد که بر روی او فرود آید».

[5]. نهج‌البلاغه، حکمت 252 (ج4، ص55). روزه امتحانی است برای (بخشش) اخلاص خلق».

[6]. ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی‌اللئالی، ج3، ص64، 132؛ فیض کاشانی، المحجة‌البیضاء، ج2، ص122؛ همو، الوافی، ج4، ص87 ـ 88 (باب 6، حدود الایمان والاسلام و دعائمهما).

امام صادق ع» خطاب به هشام کندی:

مبادا کارى کنید که ما را بدان سرزنش کنند،همانا فرزند بد، پدرش را به کردار او سرزنش کنند، براى کسی که به او دل داده اید[:امام خود] زینت باشید و عیب و ننگ مباشید، در میان خاندانهای آنها نماز بگزارید[به نماز جماعت عامه حاضر شوید] و از بیمارانشان عیادت کنید و بر جنازه ی آنها حاضرشوید، مبادا آنها در هیچ خیرى از شما پیشى گیرند که شما نسبت به خیر از آنها سزاوارتراید، به خدا سوگند که خداوند به چیزی که برایش محبوب تر از خبء [: نهانکاری] باشد عبادتنشده، عرض کردم خبء چیست؟ فرمود: تقیه.

(شیخ کلینی، کافی، ج2، ص219؛ شیخ حر عاملی،وسائل الشیعة، ج16، ص219 و بحار الانوار، ج72، ص431.(محمد بن یعقوب‏ عن محمد بن یحیىعن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن هشام الکندی‏)

به خدا شما را گمراه نمی کنیم!

معاویة بن وهب می گوید:

به امام صادق – علیه السلام – عرض کردم:رفتار بایسته ی ما با اقوام مان و آنان که با آنها معاشرت داریم و شیعه هم نیستند چیست؟

امام – علیه السلام – فرمودند: به پیشوایانخود نگاه کنید و از آنان پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می کنند شما نیز همان طوررفتار کنید، به خدا سوگند آنان به عیادت بیماران غیرشیعه شان می روند و بر جنازه هایشانحاضر می شوند و به سود و ضرر آنها [هرچه حق باشد] گواهی می دهند و امانتهای آنان رابه آنها بر می گردانند.»( شیخ کلینی، کافی، ج2، ص636 ؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاةالانوار فی غرر الاخبار، ص123؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج12، ص6.(سند این روایتصحیح است. محمد بن یعقوب‏ عن محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن معاویةبن وهب‏)

جالب اینجاست که امام – علیه السلام- درروایتی دیگر ضمن تأکید بر این مطلب، به راوی می فرمایند:

آیا می ترسید گمراهتان کنیم؟! نه به خداهرگز شما را گمراه نمی کنیم!»( علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار،ص123و بحار الأنوار، ج85، ص119. )

کاری کنید به مذهب شما رغبت پیدا کنند

هنگامی از امام صادق،علیه السّلام، دربارهدوستی و مدارا با کسانی که قائل به افضل بودن امیرمؤمنان، علیه السّلام، بر همه مردمهستند و تولی او را در دل دارند ولى توصیف های شیعیان را درباره فضائل اهل بیت، علیهمالسلام، نمی پذیرند، سؤال شد؛ حضرت فرموند:

باید در مجموع دوستشان بدارید، مگر نه ایناست که خداوند بهره ای از علوم و معارف دارد که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، ندارد،و رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نیز نزد خداوند بهره ای از علوم و مراتب معنوی داردکه ما اهل بیت، علیهم السلام، داریم، و نزد ما چیزی است که نزد شما نیست؟ و نزد شماچیزهایى هست که نزد دیگران نیست؟ خداوند تبارک و تعالى اسلام را بر هفت سهم قرار داده:بر صبر و راستى و یقین و رضا و وفا و دانش و بردبارى، سپس آن را در میان مردم تقسیمنموده، هر کس که همه این هفت سهم را داشته باشد ایمانش کامل، و طاقت و تحمل دارد، وبه گروهى از مردم یک سهم داد، و گروهى را دو سهم، و عدّه اى را سه سهم، و عدّه اى راچهار سهم و عدّه اى را پنج سهم، و بعضى را شش سهم، و عدّه اى را هفت سهم، پس شما بهآن کس که یک سهم از ایمان نصیب دارد تکلیف دارد تکلیف دو سهم را تحمیل نکنید، و آنکهداراى دو سهم است، بار سه سهم بر دوشش منهید، و کسى را که سه سهم دارد به چهار سهمتکلیف نکنید، و از چهار سهمى انتظار تحمّل وظیفه پنج سهمى را نداشته باشید، و بر پنجسهمى شش سهم و بر شش سهمى هفت سهم تحمیل ننمایید، که بارشان را سنگین و آنها را ازدین رمیده سازید، و به جاى این کار با آنان مدارا کنید، و راه کار را بر آنان آساننمایید…(امام در اینجا داستانی مشابه داستان روایت قبلی نقل می نمایند.)‏

بنابراین؛ شما هم بر مردم فشار نیاورید،مگر نمى دانى که فرمانروایى دولت بنى امیه به زور شمشیر و فشار و ستم بود، ولى فرمانروایىما با مدارا و مهربانى و متانت و تقیه و معاشرت نیکو و پاکدامنى و کوشش است، پس کارىکنیدکه مردم به دین شما و مسلکى که دارید رغبت پیدا کنند.

(شیخ صدوق،خصال، ص354 و شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج16، ص164.)

در صف اول نماز اهل سنت حاضر شوید!

امام صادق ع»:

هر که با آنها (اهل سنت) در صف اوّل نمازبگذارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز خوانده است.

(شیخ صدوق، الهدایة، ص53؛ شیخ کلینی، کافی،ج3، ص380؛ شیخ صدوق، امالی، ص449؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص382؛ شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص299-300. (سند این روایت صحیح و معتبر است. امام خمینی،الخلل فی الصلاة، ص8. محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن حماد بن عثمان‏)

با مخالفین در مسجد نماز بخوانید

اسحاق بن عمار می گوید امام صادق ع» بهمن فرمودند:

ای اسحاق، آیا با مخالفین در مسجد نمازمی خوانی، گفتم: آری، امام فرمودند: با آنها نماز بخوان؛ زیرا کسی که با آنها در صفاوّل نماز بخواند مانند کسی است که شمشیرش را در راه خدا آخته است.

(شیخ طوسی، تهذیب، ج3، ص277 و شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه، ج8، ص301 )

روش جذب امام حسن مجتبی ع»

مردى از اهل شام، که تحت تأثیر تبلیغاتمعاویه قرار گرفته بود، به مدینه آمد و با امام حسن مجتبى(ع) برخورد کرد و تا آن جاکه توانست به آن حضرت ناسزا گفت. هنگامى که ساکت شد امام رو به او کرد و پس از سلامو تبسم فرمود: اى پیرمرد! گمان مى کنم در شهر ما غریبى و در مورد ما به اشتباه افتادهاى. هر نیاز و حاجتى که در این جا دارى ما برایت برآورده مى کنیم، از خوراک و پوشاکگرفته تا جا و مکان و غیره. تا در این شهر هستى مهمان ما باش». آن مرد وقتى چنین رفتاربزرگوارانه اى از امام مشاهده کرد، با شرمندگى گفت: گواهى مى دهم که تو شایسته امامتىو خدا آگاه است که نمایندگى اش را در کجا قرار دهد. تا این ساعت تو و پدرت نزد من ازهمه مبغوض تر بودید و اینک کسى از شما نزد من محبوب تر نیست»

( بحار الانوار، ج43، ص344)

چه چیزی از جنگ با ناصبی برای اهل بیت سختتر است؟!

عبدالاعلی می گوید: شنیدم اباعبدالله ع»(امام صادق) می گوید: به دوش کشیدن امر ما (شیعه بودن) تنها به این نیست که آن را تصدیقبکنی و قبول بکنی. بلکه از موارد پذیرفتن امر ما این است که آن را از نااهلان مستورنگه داری. سلام مرا به آنها برسان و به آنها بگو خدا رحمت کند بنده ای را که محبت مردم(اهل سنت) را به خود جلب نماید و با آنچه آنها می دانند و آشنا هستند سخن بگوید و درمورد چیزی که قبول ندارند و نمی دانند سخن نگوید. و سپس فرمود: به خدا سوگند جنگ ناصبیبا ما سخت تر از مطالبی که بعضی به ما نسبت می دهند و ما راضی نیستیم، نیست. اگر ازکسی شنیدید که دارد افشاگری می کند، سراغ او بروید و او را از این کار منع کنید. اگرپذیرفت و اگر نه او را تحت فشار افرادی که حرف شنوی از آنها دارد قرار دهید. چون گاهیشخص حاجتی دارد و آن قدر دنبال آن می رود و اصرار می کند تا برآورده شود. پس حاجت مراهم برآورده کنید همانگونه که حاجت های خود را برآورده می کنید. بنابراین اگر از شماقبول کرد وگرنه سخن وی را زیر پا دفن کنید. نگویید که می گوید و می گوید (یعنی سخنوی را تکرار نکنید). چون این به ضرر من و شما تمام می شود. به خدا سوگند اگر شما آنچهرا من می گویم می گفتید، می پذیرفتم که شما اصحاب من هستید. بنگرید این ابوحنیفه اصحابدارد. این حسن بصری هم اصحاب دارد. و من مردی از قریش هستم و فرزند رسول خدا ص» هستمو کتاب خدا را دانستم که در آن بیان هر چیزی هست. شروع خلقت، امر آسمان، امر زمین،امر اولین و آخرین و هرآنچه بوده و خواهد بود و همه اینها مثل اینکه در برابر چشم مناست و من به آن نگاه می کنم.

(کافی، جلد 2، ص 222)


شیعه به معنای پیرو» است. شیعه آن است که دقیقا جا پای امامش می گذارد و از حرکت پشت سر او ذره ای منحرف نمی شود. نه قدمی جلوتر از امام حرکت می کند و نه یک قدم عقب افتادن از او را برمی تابد. شیعه نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نیست و خود را […]

شیعه به معنای پیرو» است. شیعه آن است که دقیقا جا پای امامش می گذارد و از حرکت پشت سر او ذره ای منحرف نمی شود. نه قدمی جلوتر از امام حرکت می کند و نه یک قدم عقب افتادن از او را برمی تابد. شیعه نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نیست و خود را در همه چیز مطیع رهبرش می داند. یکی از مواردی که شیعه واقعی در آن مطابق خواست اهل بیت ع» عمل می کند، موضوع رابطه با اهل سنت است. در این جا نمونه هایی از توصیه های اهل بیت ع» به شیعیان درباره این موضوع را می آوریم.
زینت ما باشید نه مایه ننگ عار!



عقاید و باورهای فرقه علی اللهی ها و اهل حق چیست؟

اهل حق یک مذهب باطنى است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگى مى کنند. در بین فرقه های اهل حق کسانی هستند که به الوهیت برخی مخلوقات مثل حضرت علی (ع) عقیده دارند، اینها قطعاً کافرند، در بین آنها گویا کسانی هم هستند که به الوهیت مخلوقات قائل نیستند، اگر اینها منکر دیگر ضروریات دین اسلام هم نباشند مسلمان خواهند بود؛ لکن به نظر می رسد که بسیاری از اینها منکر ضروریات دین هستند مثلا برخی از آنها شرب خمر را حلال می دانند یا به روزه به آن شکلی که اسلام گفته است اعتقاد ندارند و.؛ مشکلی که در مورد اهل حق وجود دارد این است که آنها دارای فرقه های بسیار متعددند و حکم کردن در مورد همه آنها به یک صورت درست نخواهد بود. مشکل دیگر در مورد این فرقه ها این است که آنها عقائد خود را فاش نمی کنند و به اصطلاح خودشان حفظ اسرار می کنند لذا اطلاع از عقائد آنها کارآسانی نیست چون در مواجهه با مسلمین عقائد خلاف خود را انکار می کنند.


فرقه شیخیه وانحراف از تشیع

یکی از عقاید شیخیه که راهی به غیر از راه تشیع امامی پیموده‌اند این است که شیخیه در مورد جایگاه رسول خدا و ائمّه اطهار(ع) دچار غلو گشته و شأنیتی بالاتر از بندگی خدا برایشان قائل شده‌اند، و ایشان را علل چهارگانه خلقت نامیده‌اند.

فرقه شیخیه وانحراف از تشیع

بخش اول

چکیده

شیخیه» نام فرقه‌ای است که در طی دو قرن اخیر از شیعة امامیه جدا شده است. آنها طرفداران شیخ احمد احسایی‌اند. طرفداران شیخیه، در عین حالی که همواره کوشیده‌اند خود را شیعة امامی معرفی کنند، عقایدی دارند که مشکل بتوان آنها را با عقاید شیعة امامی یکی دانست. مقالة حاضر تلاشی است برای شناخت و بررسی شیخیه و بزرگان آن و معتقدات ایشان، و اینکه چه تفاوت‌هایی بین شیخیه با غیرشیخیه وجود دارد.

در نهایت، با بررسی و تطبیق اعتقاداتی که به ایشان نسبت داده شده، با عنایت به مکتب اهل بیت(ع)، به نقد و بررسی آنها پرداخته شده است. شیخیه در عقاید خویش در مواردی چند دچار انحرافاتی شده‌اند. از آن جمله می‌توان به بحث معاد جسمانی و غلو در مورد جایگاه پیامبر(ص) و امامان‌(ع)، رکن رابع، حیات جسمانی امام عصر(عج) اشاره کرد. این مقاله، به روش مطالعة کتابخانه‌ای و در مواردی میدانی تدوین و در مقام نقد و بررسی، از دو روش توصیف و تحلیل استفاده شده است.

کلیدواژه‌ها: احمد احسایی، معاد جسمانی، هورقلیا، نبوت، معراج، امامت، رکن رابع.



سوال

فرق شیخیه با ما شیعیان چیست؟

پاسخ

شیخیه نامی است كه به پیروان شیخ احمد احسایی اطلاق می‌شود. هر چند بنیان گذار واقعی این مسلك، شاگرد شیخ احمد، یعنی سید كاظم رشتی بود؛ ولی بعد از مرگ سید كاظم این مسلك به چندین فرقه تقسیم شد كه هر كدام داعیه استقلال داشتند و برای خود سبك و سیاق خاصی دست و پا كرده بودند.
1. فرق شیخیه كرمان با شیعیان:
شیعیان به پنج اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، اعتقاد دارند و هر كس را كه به این پنج اصل باور داشته باشد، شیعه  امامیه می نامند. امّا شیخیه كرمان به جای این پنج اصل، معتقدند كه دین بر چهار ركن استوار است، یعنی معرفت خداوند، معرفت پیامبر، معرفت امام و معرفت فقیه جامع الشرایط كه در زمان غیبت، جانشین امام ـ علیه السلام ـ است و این ركن اخیر را ركن رابع» یا ركن چهارم می نامند. به عقیده شیخیه كرمان ركن رابع ابتداء شیخ احمد احسایی بود، سپس سید كاظم رشتی این مقام را یافت و بعد از او حاج كریم خان به این درجه رسید و بعد از وی نیز فرزندان و نوادگان كریم خان به صورت ارثی جانشین وی می گردد.[1] باید یادآور شد كه شیخیه كرمان اصل معاد و عدل را انكار نمی كنند؛ ولی می گویند: این دو از مسلمات است و دلیلی برای ذكر آنها نیست. به همین دلیل نمی توان آنان را از جرگه شیعیان امامیه بیرون كرد. هر چند بزرگانشان به دلیل بعضی اغراض دنیوی و یا ریاست طلبی ها سعی در جدا كردن آنها از شیعیان امامیه را دارند.


چرا همه ی پیامبران ما عرب هستند وخداوند حتی یك پیامبر ویا امام ایرانی نفرستاده ولی باز با این حال ما به پیامبران ارزش قائل ایم؟

ایرانیان قومی قابل ستایشند ، حق گرایی بدون تعصب آنها باعث شده است كه سروری اسلام و راه حق را در دست گیرند ، چنانكه امروزه مشاهده می نمایید تنها كشور اسلامی كه سردمداری راه حق (شیعه) را برعهده دارد و منصفانه بر علیه بی عدالتی های جهان می ایستد ، ایران اسلامی است و این افتخار ماست كه ایرانی هستیم ؛ در قرآن كریم هم ایرانیان مورد ستایشند : یا ایها الذین آمنوا من یرتد منكم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه ، اذله علی المومنین اعزه علی الكافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم (مائده /54) ای كسانی كه ایمان آورده اید هركسی از شما كه از دین خود مرتد شد [بداند] خداوند قومی را خواهد آورد كه اورا دوست دارند و او نیز آنها را دوست دارد ، در مقابل مومنین خود را پایین داشته و در مقابل كافرین عزت خود را حفظ می نمایند در راه خدا جهاد می نمایند و از سرزنش سرزنشگری خوف ندارند .» در روایتی منقول است : هنگامی كه از پیامبر (ص) درباره ی این آیه سوال كردند كه دست خود را بر شانه سلمان » زد و فرمود : این و یاران او و هموطنان او هستند » و سپس فرمود : اگر دین ( در روایت دیگر آمده : اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت » ( مجمع البیان ج3ص208- نورالثقلین ج1ص642- تفسیر نمونه ج4ص4) احادیث دیگری هم وجود دارد لكن مجال ذكر آن نیست (رك : رابطه ی ایران با اسلام و تشیع ص42 وص48)

اما اینكه پیامبر ما از قوم عرب است فضلی برای عرب نیست بلكه برعكس این برداشت می شود  چرا كه یكی از دلائلی كه حقانیت پیامبر اسلام را اثبات می كند این است كه او توانست قومی را كه اینچنین فرهنگ باطلی داشته و در زمان خود دچار چنان عقب ماندگی فكری بوده اند ( برای نمونه سنت زنده به گور كردن دختران ، یا جنگهای بسیار زیاد قبیله ای و. ) به جایی برساند كه عامل ترویج بالاترین فرهنگ و تمدن بشری بشوند و این خود نشانه ای بر حقانیت پیامبر اسلام است ؛ شاید اگر چینن پیامبری در قومی مثل ایرانیان كه دارای تمدنی بالاتری بودند ظهور می نمود دگر گونی تمدن اینچنین  جلوه نداشت كه در قوم عرب جلوه گری نموده است .برای نمونه می توان به مذاكره ی رستم با نماینده ی مسلمانان اشاره نمود كه نشان دهنده تفكر و فرهنگ والایی است كه اسلام به اعراب اعطاء نمود :

در جریان فتح ایران و درگیری مسلمانان با ایرانیان در آستانه ی جنگ قادسیه ( در سال 16 هـ.ق به بعد ) رستم فرخ زاد از فرماندهان سپاه ایران بود . قبل از درگیری ، رستم خواست با نماینده ی مسلمانان مذاكره كند بلكه مسئله با مذاكره حل گردد و به جنگ نیانجامد .

رستم با زهره بن عبد الله ( نماینده ی مسلمانان ) به شرح زیر به مذاكره پرداخت:


در مورد این که چرا اکثر پیامبران از خاور میانه ظهور کرده اند توضیح دهید.

در مورد این سوال باید یادآور شویم که ما تعداد زیادی پیامبر نیز  داریم که در منطقه شمال آفریقا و در دیگر نقاط دنیا ظهور کرده اند، هر چند که تعداد زیادی از پیامبران در منطقه خاور میانه مبعوث شده اندکه این هم با هدف نهایی مبعوث کردن رسُل که هدایت انسانها است منافاتی ندارد زیرا دینی را که پیامبری می آورد برای دیگر اقوام هم هست و به همه عالَم عرضه می شود مثلا خداوند متعال در مورد قرآن میفرماید: قران برای عالَم انذار دهنده است» (سوره فرقان، آیه ۱)

وقتی عصبانی می شوید، اختیار خود را از دست می دهید و ناسزا می گویید. این رفتار به دلیلِ ناتوانی در مهارکردنِ خشم است. وقتی عصبانی می شوید، سعی می کنید با ناسزاگفتن آن را خاموش کنید. اما آیا با ناسزاگویی مشکلی که شما را عصبانی کرده، حل می شود؟
عدم کنترل خشم موجب بیماری‌های قلبی، گوارشی و تنفسی می‌شود. از نظر بهداشت روانْ عصبانیّت های پِی در پِی قبل از آنکه برای دیگران مضرّ باشد، بیشترین آسیب را به خود فرد می‌رساند.
برای کنترل خشم، چند روش وجود دارد:
1) زیر سؤال بردنِ فکرِ زیربنایِ عصبانیّت:
طبق نظریه شناختی وقتی انسان خشمگین می شود، باید به این مساله دقت کند که به چه چیز فکر می کند. مشکلی که در حال حاضر عدّه زیادی از ما با آن روبه رو هستیم، این است که اندیشه ای غیرمنطقی داریم. انسان، حوادث و رویدادها را معنا می کند و براساس آن معنا، از آن رویدادها تاثیر می پذیرد. این احتمال وجود دارد که یک فرد در ارتباط با صحبت یک نفر خشمگین شود و دیگری بی تفاوت باشد و حتی یک نفر به آن حرف بخندد. بنابراین تفسیرهای متفاوت (فکرها) باعث می شود که در یک نفر خنده به وجود آید، در فردیْ بی تفاوتی و در دیگری پرخاشگری. پشت هر خشم هم یک فکر ناکارآمدِ منفی خوابیده است و آن فکر غیرمنطقی است. اگر زمانی که خشمگین می شوید، در این مساله تعمّق کنید که چه فکری باعثِ عصبانیتم شده، می توانید فکری که زیر بنای احساس خشمتان است را بیابید.

پس از شناساییِ افکار ناکارآمدِ منفی که باعث خشم شده، اولین قدم برای تغییر این وضعیت، چالش با این افکار و زیر سؤال بردن آنها و جایگزینیِ افکار واقع بینانه تر به جای آنها است. برای این کار، از یک سری سؤال ها استفاده کنید:
الف) چه شواهدی علیهِ این فکر وجود دارد؟
ب) آیا توضیحِ بهتری برای این اتفاق وجود ندارد؟
ج) آیا در این مورد این اتفاق، بزرگ نمایی نکرده ام؟
د) آیا می توانید به این موقعیت به صورت دیگری نگاه کنید؟
ه) مزایا و معایبِ این فکر کدامند؟ آیا معایبِ آن بیشتر از مزایایِ آن نیست؟
و) آیا معیارهای غیرواقع بینانه و دست نیافتنی برای خود انتخاب نکرده اید؟

2) مهارت کنترل خشم را تمرین کنید. به این منظور: هر بار که عصبانی شدید، ۲۴ قدم بردارید؛ طوری که انگار مثل یک بندباز روی یک طناب راه می روید. سپس بنشینید. انگشت اشاره دست راست را بین دو ابرو بگذارید و تا ده بشمارید.‌ بعد کمی آب سرد بنوشید».

درباره‌ی تاریخ علوم در ایران کهن (پیش از ساسانیان ) با آن که می توان از پاره‌ای اشارات اوستا و اخباری که در داستان‌های ملی ایران و یا آثار مؤلفان خارجی مانند هردوت و دیگران، آمده است استفاده کرد، ولی برای ذکر اطلاعات روشن در این باب بهتر آن است که از دوره شاهنشاهی ساسانی ( 226- 652 میلادی ) یعنی عهد پختگی و کمال تمدن و فرهنگ ایران پیش از اسلام آغاز کنیم زیرا اگر چه با غلبه‌ی اسلام بر ایران مقدار بسیاری اسناد مربوط به فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام یا به‌کلی از میان رفت و یا دگرگون شد، با این حال از باقی مانده‌ی اطلاعاتی که در آثار ملت‌های قدیم و گاهی در منابع عربی و فارسی دیده می شود می توان اطلاعات سودمندی درباره‌ی علوم آن دوران به‌دست آورد.

در دوره‌ی ساسانی به ریاضیات و نجوم توجه بسیاری شده است. وجود زیجهایی از قبیل زیج شهریار (زیگ شتریار) و رصدهایی که مورد تقلید گروه بزرگی از منجمان اسلامی قرار گرفته است و پیشرفت چشمگیر ایرانیان درآغاز تمدن اسلامی در ریاضیات و نجوم و هیأت و ترجمه‌ی کتاب هایی در همین علوم و فنون از پهلوی دلیل بارز ترقی ایرانیان عهد ساسانی در علوم ریاضی است.

صاعد اندلسی1 در طبقات الامم» می گوید: از ویژگی‌های مردم ایران توجه آنان ‌است به طب و احکام و نجوم و علم تأثیر کواکب در عالم سفلی و آنان را در باب حرکات کواکب رصدهای قدیم بوده و روش‌های گوناگون در مسائل فلکی داشته‌اند و یکی از آن‌ها طریقه‌ای است که ابومشعر جعفر بن محمد بلخی زیج خود را بر آن ترتیب داد و در آن زیج گفت که آن طریقه‌ی علمای سابق ایران و سایر نواحی است. ابومشعر مذهب ایرانیان را در تنظیم ادوار عالم ستوده و گفته است که اهل حساب ایران و بابل و هندو چین و بیش‌تر ملت‌ها که معرفت به احکام نجوم دارند متفقند که درست‌ترین دورها، دوری‌ است که ایرانیان تنظیم کرده و سنی العالم» نامیده اند و علماء عهد ما آن را سنی اهل فارس» می‌گویند.



 آیا اموات شبهای جمعه به خانه خود باز می گردند؟

همیشه از گذشتگان ما یاد شده است که اموات شب‌های جمعه به خانه خود سر می‌زنند، اما این موضوع چقدر صحت دارد؟

بر طبق روایات، بسیاری از بزرگان ما شب‌های جمعه متعلق به اموات می دانند. همیشه از گذشتگان ما یاد شده است که اموات شب‌های جمعه به خانه خود سر می‌زنند، اما این موضوع تا چه اندازه صحت دارد و چه کسانی آن را تصدیق کرده‌اند؟

بر اساس روایات، ارواح مردگان هر از چند گاهی به اذن خداوند به دیدار خانواده‌شان می‌آیند و آن‌ها را می‌بینند. اگر سرگرم کار‌های خوب بودند، شادمان می‌شوند و اگر گرفتار کار‌های بد بودند، ناراحت می‌شوند، اما اینکه در چه ساعتی و یا چه زمانی و یا هر چند گاهی می‌آیند، روایات‌ها متفاوت است.

آیا اموات شبهای جمعه به خانه خود باز می گردند؟

به طور کلی می‌دانیم که اموات اعمّ از مؤمن و غیر مؤمن به دیدار بازماندگان خود می‌آیند؛ بعضی از اموات هر روز، بعضی دیگر هر هفته و برخی هر سال و بعضی هر چند سال یک‌بار حداقل اجازه‌ای که مؤمنان دارند، هر جمعه است که می‌توانند به دیدار آشنایان خود در دنیا بیایند. مؤمنان وقتی به دیدار اقوام خود می‌آیند، اگر آن‌ها را مشغول اعمال صالح ببینند، خوشحال شده و خدا را شکر می‌کنند. کافران هم وقتی به دیدار اقوام خود می‌آیند و آن‌ها را مشغول انجام اعمال صالح می‌بینند، حسرت می‌خورند.

در حدیثی بیان شده که اموات مومنان در به کنار خانه‌های خود می‌آیند. با التماس و تضرع از خویشاوندان انتظار دارند کار خیری و صدقه‌ای برای آن‌ها انجام داده شود.

اما میزان ملاقات و سر زدن اموات به خانواده هایشان بسته به میزان آزادی عملی است که در برزخ برای او در نظر گرفته می‌شود که این امر هم تابع اعمال و رفتار‌های آنان در دنیاست.

آیا اموات شبهای جمعه به خانه خود باز می گردند؟

اما در مورد این که ارواح به چه صورتی به خاندان خود سر می‌زنند، اشارات مختصری در برخی روایات شده است. البته نمی‌توان به راحتی در مورد معنای دقیق شان اظهار نظر نمود؛ مثلا راوی می‌گوید: از امام موسی بن جعفر علیهما السلام پرسیدم:

آیا میّت از خانواده‌اش دیدار می‌کند؟ فرمود: بله؛ پرسیدم: هر چند وقت؟ فرمود: بنا به منزلتی که نزد خداوند دارد، در هر جمعه یا هر ماه یا هر سال. پرسیدم: به چه شکلی نزد آن‌ها می‌آید؟ فرمود: به صورت پرنده‌ای لطیف که بر دیوار خانه‌های شان می‌نشیند و بر آنان اشراف می‌یابد.

به نظر می‌رسد این که حضرت فرمود:به صورت پرنده‌ای لطیف، یک نوع تمثّل در قالب و تجسم ارواح است. مقصود از پرنده نیز پرنده مادّی یا متعارف یا موجودی قابل رویت نمی‌باشد و گرنه تعبیر لطیف در مورد پرنده معمولی معنا ندارد؛ در هر حال اعتقاد بسیاری از مردم در مورد پرنده یا پروانه و دیگر ات در این خصوص درست به نظر نمی‌رسد.

آیا اموات شبهای جمعه به خانه خود باز می گردند؟

آیا اموات به دیدار خانواده و اقوام می‌آیند؟!

امام صادق (ع) می‌فرماید: اذا کانَ یومَ الجُمعةِ و یوما العِیدَینِ امَرَ اللهُ رضوان خازن الجنان ان ینادی فی ارواح المؤمنین و هم عرصات الجنان: انّ اللهَ قَد اذنَ لَکم الجُمعةَ بایارةِ الی اهالیکُم و احبائکم مِن اهلِ الدُنیا»؛

روز جمعه و عید فطر و قربان که می‌شود، خداوند به رضوان نگهبان و مأمور بهشت دستور می‌دهد که در میدان بهشت برزخی به ارواح مؤمنان اعلام نماید که خداوند به شما اجازه داد که جمعه را به زیارت خانواده و دوستان که در دنیا هستند برود. بعد خداوند به رضوان دستور می‌دهد برای هر فردی شتری از شترهای بهشتی آماده کنند در حالی که این شتر از زبرجد سبز پوشیده شده و نیز به پارچه‌های بهشتی تزئین شده، بعد خداوند دستور می‌دهد اهل آسمان‌ها از آنها استقبال کنند. در چنین فضایی فرشتگان هر آسمانی از آنها استقبال می‌کنند، بعد از آن ارواح از آسمان با استقبال پایین می‌آیند در وادی السلام پشت کوفه فرود می‌آیند.

سپس آن حضرت فرمودند:ثم ینفرقون فی البلدان و الاعصار حتی یزوروا اهالیهم الذین کانوا معهم فی دار الدنیا و معهم ملائکة تصرفون وجوههم عما یکرهون النظر الیه الی ما یجبون و یزورون حفر الابدان حتی ما اذا صلی الناس و راح اهل الدنیا الی منازهم من مصلاهم، نادی فیهم جبرئیل بالرحیل الی غرفات الجنان قیر حلون»

بعد از آن ارواح مؤمنان در شهرهایشان پخش می‌شوند تا کسانی را که در دنیا با آنها بودند، زیارت کنند و فرشتگانی ارواح مؤمنان را همراهی می‌کنند و در این رفت و آمد اگر ارواح مؤمنان با جیزهایی برخورد کردند که باعث ناراحتی مؤمنان شود، فرشتگان چهره آنها را از آنچه دوست ندارند به آنچه دوست دارند متوجه می‌کنند.

و این مسافرت عالم برزخ ارواح مؤمنان گودال‌های قبرهای خود را مشاهده می‌کنند حتی مکانی را که مردم در آنجا نماز (میت) خواندند و بعد به طرف منازل خود رفتند آنجا را روح میت می‌بیند.

بعد از آنکه ارواح مؤمنان اقوام و بستگان و دوستان را در این اعیاد (روز جمعه، فطر و قربان) دیدند، جبرئیل به آنها اعلام می‌کند که به خانه‌ها و محل‌های بهشتی خود در عالم برزخ برگردید.



ب) ارتباطات سازنده‏

اهمیت کار فرهنگی برای کودک و نوجوان در کلام رهبر فرزانه انقلاب - کانون

ازدیدگاه حضرت امیر علیه السلام ارتباط و همنشینى با برخى از اقشار و اصناف، تأثیر شگرفى بر رشد و پیشرفت معنوى و فرهنگى انسان دارد. از این رو، ارتباط با آنان لازم است. آن افراد و اقشار عبارتند از:
1. دانشمندان‏
حضرت به امام حسین علیه السلام فرمود:
و من خالط العلماء وقّر؛
هركس با دانشمندان معاشرت داشته باشد، باوقار گشته و مورد تكریم قرار مى‏ گیرد.

و در جاى دیگر، به فرزندش محمد بن حنفیه مى‏ فرماید:
یا بُنَىّ اقبل من الحكماء مواعظهم و تدبّر احكامهم‏؛
فرزندم! پندهاى حكیمان را بپذیر و در اندیشه‏ هاى آنان بیندیش.
2. خویشاوندان
صله رحم و یا ارتباط عاطفی و صمیمی با بستگان، یکی دیگر از تأکیدات امام علی علیه السلام در عرصه تربیت اجتماعی» است. با این دستور، همبستگی فامیلی استحکام یافته و اختلافات جزئی تبدیل به بحران و درگیری نخواهد شد.
حضرت به امام حسین علیه السلام می فرماید:
و من التّکرّم صلة الرّحم و من یرجوک او یثق بصلتک اذا قطعت قرابتک (
ارتباط با بستگان، نشان از بزرگی است. اگر از خویشانت بریدی، دیگر چه کسی می تواند به تو امیدوار و یا به پیوندت اطمینان داشته باشد؟
حضرت گاهی سفارش فرموده است:
در صورتی که آنها از تو بریده اند، تو ارتباطت را با آنان حفظ کن!
و نیز می فرماید:
و اکرم عشیرتک فانّهم جناحک الّذی به تطیر و اصلک الّذی الیه تصیر و بهم تصول و هم العدّة عندالشّدّة فاکرم کریمهم و عد سقیمهم واشرکهم فی امورهم و تیسّر عند معسور لهم (
خویشانت را عزیز شمار، آنان بال و پر تو اَند که با آنها پرواز می کنی و ریشه تو اَند که به آنها باز می گردی و به آنها بر دشمن چیره می شوی. خویشان، ذخیره روز مبادا هستند؛ کریمشان را گرامی شمار، بیمارشان را عیادت کن، در کارها شریکشان ساز و در مشکلات بر آنها آسان گیر.


تربیت اجتماعى نوجوان از دیدگاه علوى‏

نوجوان ‌ای

بایسته‏ هاى تربیت اجتماعى نوجوانان‏
از سیره و گفتار امیرمؤمنان على علیه السلام به خوبى استنباط مى ‏گردد كه حضرت به معاشرت با جمع و جماعت معتقد بوده و گوشه‏گیرى و عُزلت كلّى از مردم را روا نمى ‏دانستند؛ ولى براى معاشرت و برخورد با مردم، توصیه‏ ها و اصولى را گوشزد مى‏ نمودند. از مجموع سفارشاتى كه آن حضرت به فرزندانشان داشته ‏اند، سه محور كلّى به دست مى‏ آید؛ كیفیّت معاشرت شایسته با مردم، ارتباطات سازنده با برخى اقشار و بالاخره راه‏هاى كسب محبوبیّت اجتماعى
الف) كیفیّت معاشرت شایسته با مردم ‏
امیرمؤمنان علیه السلام به پیروى از دستور جامع قرآنى و بنا به آیه محمّد رسول اللّه والّذین معه اشدّاء على الكفّار رحماء بینهم»1 اصولى را بر معاشرت و برخورد مناسب با مردم بیان نموده؛ از جمله:


طرح بنر ولادت امام زمان (عج)


101یکهزار وصد وپنجاه وشش حدیث درباره ظهور مهدى

اینک اشاره اى هم از علائم حتمى ظهور حضرت بکنم علاماتى که در اخبار از آن یاد شده ومقارن با ظهور آن حضرت است ولازم است همه آن را بدانند تا دروغ بودن ادعاى مدعیان اطل برایشان واضح تر گردد، قبلا نیز اشاراتى شده ودر ضمن صحبتهاى روز گذشته از بعض سخن رفت، اینک به دنباله آن. از طریق اهل بیت قریب یک هزار حدیث با سلسله سند امامى مذهب ویکصد وپنجاه وشش حدیث به طریق عامه راجع به علائم ظهور وزمان حضرت حجه وکیفیت غیبت وظهور آن حضرت رسیده است وراستى کمتر موضوعى است که این قدر به ان اهتمام داده باشند. در تعداد علائم حتمى مختلف ذکر شده ده ونه وهفت وپنج نیز ذکر کرده اند.

102.صیحه آسمانى در ماه رجب ورمضان

از نشانه هاى حتمى، صیحه آسمانى در ماه رجب است که سه مرتبه صدا از آسمان بلند مى شود ازفت الازفه بطورى که همه مى شنوند. دیگر در شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان منادى در آسمان ندا مى کند موقع ظهور مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) است. نیست کسى که این ندا را نشنود، هر کس به زبان ولغت خودش آن را مى شنود، از آسمان اعلان ظهور حضرت بلند مى شود.

103.هیاهوى سفیانى پانزده ماه است

از علائم حتمى قبل از ظهور که قبلا نیز اشاره شد، خروج سفیانى است، پانزه ماه قبل از ظهور حضرت حجه بن الحسن (علیهما السلام) سفیانى ظاهر مى گردد. اسمش عثمان واسم پدرش عنبسه است، نسبتش هم به یزید بن معاویه مى رسد در وادى یابس حدود شام آشکار مى گردد خیلى زشت رو است، آبله رو ویک چشمى (اعور) است، سرش بزرگ وبه اندازه سر گاو است.

سه شبانه روز در مدینه همچون جدش یزید، قتل وغارت مى کند، از حضرت مهدى (علیه السلام) تجسس مى کند که در بیابان بیداء لشکریانش به زمین فرو مى روند. مدت سلطنتش شش ماه است وهیاهو وفتنه اش پانزده ماه مى باشد.

104.دجال، ساحرى شوم

از دیگر علائم حتى الوقوع، خروج دجال است. در کتاب بحار جلد 13 تفصیلش را ذکر کرده است بطور مجمل، انسانى است مهیب وبه حسب خلقت یک چشم بیشتر ندارد وجاى چشم دیگرش صاف است نه اینکه کور است بلکه جاى چشم دیگرش پوست است. آن یک چشم هم در پیشانیش قرار گرفته است ودر داخل چشمش قطعه خونى نمایان است. دجال ساحرى ماهر وشوم است، از جمله سحرهایش نشان دادان آب ونان به مردم است، انواع نمایشات به همراه دارد که به هر نقشى عده اى را مى فریبد.

105.اهل ایمان را نمى تواند بفریبد

هر کافر ومنافق وضعیف الایمانى پیرو دجال مى شود اما مؤمن فریب او را نمى خورد ودر روایت چنین رسیده که مؤمن تا به دجال رسید، سوره اى از قرآن مى خواند وآب دهان به صورتش مى اندازد ورد مى شود. شر وسحر او به اهل ایمان ضررى نمى زند وکارگر نخواهد بود. البته کسى که تکیه اش به خداست هیچ کس نمى تواند ضررى به او بزند مگر آنکه خدا مقدرش فرموده باشد وآنچه هم خدا مقرر بفرماید خیر شخص در آن است.

106.عیسى در رکاب مهدى

در کتاب صحیح بخارى وصحیح مسلم ومسند ابى داود وغیر اینها از کتب معتبر عامه روایت از رسول خدا نقل نموده اند که هنگام ظهور حجه بن الحسن (علیه السلام) عیس ابن مریم از آسمان نازل مى شود وعقب سر امام زمان (علیه السلام) نماز مى خواند فرمود: چگونه اید شما مسلمانان هنگامى که عیسى بن مریم در میان شما (به نماز ایستاده است در حالى که) امام جماعت شما مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) است. وهمچنین فرمود گمراه نشود امتى که اولش من وآخرش مهدى ووسطش عیسى است. در روایت صحیح دیگر است که عیسى دست حضرت مهدى (علیه السلام) را مى گیرد (وبا آن حضرت بیعت مى نماید) حضرت به او مى فرماید جلو بایست (تا با تو نماز گذاریم) عیسى عرض مى کند شما سزاوارترید به امامت.

107.تبلیغات فرقه ضاله در دهات



IUVM Archive - مجموعه پوستر/ امام زمان علیه السلام


91.مفاسد اخلاقى از بشر برداشته مى شود

خداوند وعده فرموده است که زمین را پر از عدل وداد کند جمیع ملل عالم را خبر دار کرده است که این کره زمین عاقبت بخیر خواهد شد. غیر از مؤمن صالح بر روى آن نخواهد بود، ظلم وجور، فساد ونفاق، حسد وکینه دیگر نمى ماند. مروى است از ابتداى آفرینش بشر که قابیل بر هابیل حسد برد واو را کشت تا زمان ظهور حجه بن الحسن العسکرى (علیه السلام) این مرض در میان بشر خواهد بود. اما با ظهور حضرت، بقدرى علم قوى وایمان محکم مى گردد که در دلى ذره اى کینه وحسد نمى ماند، همه برادر وار مى گردند، مثل اعضاى یک بدن بدرد هم مى خورند وبا هم دوستى مى ورزند، ولذا برکات ظاهرى نیز بر آنها نازل مى شود وبه برکت حضرت وفور نعمت بحد نهایت مى رسد از آن جمله.

92.زمین گنجهایش را بیرون مى ریزد

حسب روایاتى که در این زمینه رسیده است زمین گنجهایش را بیرون مى دهد، نمى ماند گنجى در جوف زمین مگر اینکه آن را بیرون مى ریزد. آرى زمانى است که نور حجه بن الحسن (علیهما السلام) جهان را اداره مى کند(6) بشر مستغنى مى شود، هر جا برود نور مهدى (علیه السلام) است، مثل سایر زمانها نیست، قطعه اى خاص از زمان است که خداوند چنین اراده فرموده است.

93.نیروى قواى بدن در زمان مهدى

مروى است که در آن زمان جمیع قواى بدن افراد تغییر مى کند، چشم وگوش قوى مى شود، به قدرى بینائى قوى مى شود که تا چهار فرسخ را به آسانى مى بیند واگر حضرت حجه بن الحسن (علیهما السلام) بر سر چهار فرسخى سخن بفرماید گوشها مى شنود وچشمها جمالش را مى بیند. نسبت به قواى بدنى مثل دست وپا مروى است به قدرى قوى مى شوند که کوهها را با دست جدا مى کنند.

راستى که حقیقت بهشت در روى کره زمین در آن زمان تحقق پیدا مى کند. بى خود نیست که انبیاء واولیاء آرزوى چنین ایامى را مى گردند وبراى تعجیل آن دعا مى نمودند.

94.دعاى امام صادق در تعجیل فرج

در کتاب اقبال سید بن طاووس از جناب محمد بن مسلم روایت مى کند که گفت شب قدر (بیست وسوم ماه مبارک رمضان) رفم خدمت حضرت صادق (علیه السلام) تا احیاء بعبادت را در خدمت حضرت بگذرانم از اول شب تا آخر حضرت دعا ونماز مى خواند من هم پشت سر آقا بودم هر کارى مى کرد من هم مى کردم. پس از نماز صبح حضرت دعائى طولانى با حالت تضرع خواند از آن جمله در ضمن دعا چنین خواند: خدا شتاب کن در فرج کسى که بفرج او براى دوستانت گشایش است.(7) پس از آن پرسیدم آقا او کیست؟ فرمود فرزند زاده من نام او نام جدم است (یعنى خاتم الانبیاء محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) مهدى موعود است که در زمان او عدل بر پا مى گردد ظلم وجور، فسق وفجور از بین مى رود. لذا در شب بیست وسوم در هر حال مستحب است دعاى فرح حضرت ولى عصر (علیه السلام) خوانده شود.(8)


عکسهای امام زمان



81.اول امام سپس مأموم

لذا فرمود اگر روى زمین بیش از دو نفر وجود نداشته باشد یکى از آنها امام است ودیگرى ماموم. هنگامى که خداوند مى خواهد خلائق را بیافریند نخست آدم، نماینده وخلیفه خود را مى آفریند، آنگاه از نسل او آدمیان را. نخست باید راهبر وراهنما معین شود سپس کسانى که براى رو به خدا آمدن وسوق الى الله آفریده مى شوند ابتدا باید مدیر ومدبر مشخص گردد، بعد دستگاه. از نسل اول تا زمان خاتم الانبیاء رشته نبوت وامامت متصل بوده است. هر کس شرح مفصل آن را مایل است به کتاب اثبات الوصیه مسعودى علیه الرحمه مراجعه نماید.

82.اتصال امامت به روز قیامت

از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) تا حجه بن الحسن العسکرى (علیه السلام) نیز در دین مقدس اسلام مشخص است وتا قیام قیامت این امامت متصل است. هیچ وقت امام از دنیا نمى رفت مگر اینکه امام پس از خودش را تعیین کرده بود. در کتابهاى روایت این معنى از مسلمیات است. هر یک از امامان ما نص صریح درباره جانشین خود داشته اند بویژه حضرت مهدى علیه السلام که از انبیاى گذشته واز خاتم الانبیاء وهر یک از آباء عظامش بر امامتش وخاتم الاوصیاء بودنش روایات متعدد رسیده است وهمه مژده به آمدن آن آقائى داده اند که وعده الهى بدست او انجام مى گیرد که غیز از گوینده لا اله الا الله محمد رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) نباشد، آن وعده اى که خدا به همه انبیاء داده که زمین را روزى از لوث شرک پاک مى کنم زمین را به بندگان صالح مى سپارم(2) عملى شدنش بدست حجه بن الحسن (علیهما السلام) است، فسق وفجور از زمین ریشه کن مى شود وجز خیر وخوبى، عدل واحسان نمى ماند. شهوترانى حرص وحسد، کینه وبخل کنار مى رود ومعنویت وت جایش قرار مى گیرد، در آن زمان است.

83.بى نیازى به برکت نور ولایت

زمان عجیب وبى نظیر است که همه انبیاء واولیاء انتظار مقدمش را مى کشیدند وآرزوى درک چنین زمانى را داشتند.

از جمله امورى که در زمان حضرت واقع مى شود، به برکت نور ولایت، بى نیازى نصیب مؤمنین مى شود یعنى چنان دلشان روشن مى گردد که ظلمت حرص از آنها بیرون مى رود، هر کس که خوراک معمولى خودش را داشته باشد، دیگر حرص نمى زند وخودش را نیازمند نمى بیند.




تصاویر امام زمانی


71.سید حسنى وگنج طالقان

از دیگر علائم حتمى، خروج سید حسنى است. سیدى از سادات حسنى که نسب شریفش به حضرت مجتبى حسن علیه السلام مى رسد. از قزوین ظهور مى کند در حالى که نه دعوى نبوت دارد نه امامت ونه مهدویت ونه نیابت از مهدى (علیه السلام) وتنها براى بر پا داشتن حدود الهى واصلاح امور مسلمین ورفع ظلم قیام مى کند. سید حسنى حرکت مى کند، عده اى از قزوین به او مى گروند وگنج طالقان به او مى پیوندد. گنج طالقان که در روایت این طور تعبیر شده، کنایه از افراد نیک وبرجسته وپایدار هستند که از طالقان حرکت مى کنند وبه سید حسنى مى پیوندند.

72.پیشرفت وپیروزى سید حسنى

کم کم اطرافیانش زیاد مى شوند وپیروان وهمراهانش پیشرفت بسیارى مى نمایند واز قزوین تا حدود عراق را یک پارچه مسخر مى کند وحکومت عدل را بر پا مى دارد. این پیشرفت مقارن با خروج حضرت مهدى (علیه السلام) از مکه معظمه مى گردد که حضرت به کوفه تشریف مى آورند. به سید حسنى خبر مى دهند حضرت مهدى (علیه السلام) به کوفه مى آیند، به لشکر دستور مى دهد به استقبالش برویم ببینیم آیا درست است یا نه. وقتى به حرت مى رسند، سید حسنى آقا را مى شناسد ولى براى اطمینان بیشتر لشکریانش، از آن حضرت مواریث پیغمبران مطالبه مى نماید.



یا صاحب امان

61.صفوان ریاست طلب نیست

از صفوان بن یحیى سخن گفتم این شخص کسى است که حضرت صادق (علیه السلام) تعریفش را مى فرماید انه لا یحب الریاسه صفوان ریاست را دوست نمى دارد. خوشش نمى آید که بالانشین ومحترم باشد تعریفش را بکنند.

امام که غائب شد تکلیف ما را معین فرموده وما را حیران وسرگردان نگذاشت وبراى تشخیص نایب عام ومجتهد عادل باید به اهل خبره واطلاع مراجعه کرد.

62.انتظار فرج براى خود امام زمان

ظاهر بعضى از روایات آن است که بر خود حضرت مهدى (علیه السلام) نیز هنگام ظهور مخفى است. از پیغمبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مروى است که موقع ظهور امام زمان دو علامت براى خودش هست یکى شمشیرش از غلاف خارج مى شود وبه نطق در مى آید ومى گوید مهدى خروج کن وبه وسیله من زمین را پر از عدل وداد کن. علامت دیگر بیرقى است که با آقا است وآن هم به نطق در مى آید. شاید رازش هم این باشد که خود امام زمان (علیه السلام) هم در انتظار فرج باشد که افضل عباداتست. کسى که مسافر عزیزى دارد چطور منتظر است که بیاید اگر کسى این حالت برایش نسبت به امام زمان واقع شد این حال خودش عبادت بلکه افضل عبادات است. انتظار فرج الهى توسط امام زمان براى خودش نیز از افضل عبادات است.



عکس نوشته امام زمان

51.ظهور حضرت با خواب معین نمى شود

ظهور حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه بقدرى مهم است که همه انبیاى سلف آن زمان را بشارت داده اند (براى مزید اطلاع به کتاب انیس الاعلام مراجعه شود) زمین باید پس از قرنها ستم، از عدل پر شود، باید بجاى ستمگرها ومین، عباد صالحین جایگزین شوند، باید غیر از بندگان مؤمن، کسى روى زمین نباشد. آیا موقع چنین مطلب مهم وبى سابقه اى بخواب درست مى شود؟

52.ناله شوق امام صادق براى مهدى

هنگام ظهور زمانى است که امامان ما مشتاق چنین زمانى بودند. در شب ماه مبارک رمضان حضرت صادق پس از نماز صبح سر به سجده گذاشت ودعاى فرج براى حضرت مهدى (علیه السلام) خواند: خدایا تعجیل فرما در ظهور آن آقائى که ظهورش سبب نجات اولیاء تو است، ظهورش موجب عزت مؤمنین است. پس از سر برداشتن از سجده، از او پرسیدند این آقا کیست؟ فرمود فرزند زاده ام، پسر حسن عسکرى (علیه السلام) است.

53.پیغمبران پشت سر مهدى در نماز

در دعاى ندبه مى خوانید: آیا مى شود عمر ما این روزگار مبارک را دریابد (هل یتصل یومنا منک بعده. (اى آقا کى مى شود که تو جلو بایستى وما پشت سرت نماز بخوانیم. آرى در جماعتى که در صف نخستین آن عیسى بن مریم وخضر والیاس پیغمبران خدایند وخدا آنها را نگهداشته است ودر رکاب مهدى (علیه السلام) حضور دارند. اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه.




تصاویر متن دار امام زمان


41.فرقه ضاله وعدل جهانى

آن دروغگویانى که ادعاى امام زمان بودن کردند وساده لوحهائى که فریب دعوى بیجایشان را خوردند رسوایند. کسى که پس از این ادعاى واهى او، دو جنگ بین المللى وجهانى واقع شد که ملیونها نفر بى خود کشته شدند وملیونها نفر اعضاء بدن خود را از دست دادند، چه افرادى که آواره شدند وچه اموالى که ضایع شد وچه نوامیسى که هتک شد وخلاصه چقدر ظلم وجنایت روز بروز افزوده گردید. آیا این حقائق براى رسوائى این مدعیان دروغى کافى نیست؟ امام زمان که در بیشتر روایات رسیده درباره اش بعنوان بر پا کننده عدل وبردارنده ستم از او یاد شده است هنوز ظهور نفرموده است.

42.شواهد وجودى مهدى بیشمار است

غرض مسئله اثبات وجود امام عصر (علیه السلام) است که عرض کردم کتابهائى که علماى سنى در این زمینه نوشته اند فراوان است از قبیل فصول المهمه وتذکره الائمه وغیر این دو کتاب که درباره آن حضرت ومعجزاتش وکسانى که به خدمتش مشرف شده اند قلمفرسائى شده است. از این گذشته از روز ولادت حضرت تا کنون افراد زیادى به خدمتش مشرف شده ومى شوند آن هم از قبیل: مقدس اردبیلى ها وسید بحر العلوم ها که از زاهدترین وعادل ترین وبا تقواترین افراد زمان خود بودند وآنچه در این قبیل کتابها ثبت شده، قطره اى است از دریا ونمونه اى از خروارها است خدا داند که در گوشه وکنار چه افرادى خدمتش مشرف مى شوند وبه زیارتش نائل مى گردند.


عکس متن دار امام زمان

31.تکلیف هر کس محفوظ است

آیا امر بمعروف ونهى از منکر در زمان غیبت بخاطر آمادگى براى ظهور حضرت باید متروک بماند ووظیفه در زمان غبت خرابتر کردن وضع است؟ یا تکالیف الهى سر جاى خودش محفوظ بوده هر کس موظف است به وظیفه شرعى خود عمل کند وبه بهانه آمادگى براى ظهور، از زیر بار بسیارى از تکالیف شانه خالى نکند.

بلکه علاوه بر انجام وظائف فردى با همیارى دیگران حکومت اسلامى تشکیل دادن ونمونه عدل اسلامى را پیاده کردن وبا این کار الگو براى سایرین باشد وظیفه است چرا از قطب مثبت تعیین وظیفه نمى کنید؟!

32.نمونه کوچکى از عدل جهانى بسازیم

هیچ کس ادعاء نکرده که جمهورى اسلامى حکومت صد در صد عدل الهى را پیاده کرده یا بتواند پیاده کند اما این را مى توان ادعاء نمود که بحسب ظاهر تا آنجا که ممکن است مى شود با درست پیاده کردن احکام اسلام نمونه والگوئى براى سایر ممالک گردید وآنها را به حقانیت وقابل اجرا بودن این احکام در این شرائط زمانى آشنا ساخت تا مردم دنیا خودشان با شوق رو به مصلح جهانى بیاورند وبا دل وجان اطاعتش را گردن نهند.

33.منطق زور براى طاغوتیان است

اشتباه این آقایان در این است که خیال کرده اند حضرت مهدى (علیه السلام) با زور بر جهانیان مسلط مى شود، نه چنین است بلکه جهانیان عاقل مى شوند، خودشان درک مى کنند حکومت عدل مهدوى برایشان از هر حکومتى بهتر است لذا بطوع ورغبت زیر پرچمش مى روند وحضرت تنها گردنکشان وطاغوتها ویاورانشان را که خار سر راه اسلام ومسلمین هستند وبه هیچ زبانى حاضر به همکارى با توده مردم نیستند از میان بر مى دارد.


دلنوشته برای امام زمان

21.مواریث انبیاء وتکرار تاریخ

از نکته هاى جالب که در این کتاب شریف به چشم مى خورد تذکر به این دو مطلب براى شناسائى بیشتر مقام مهدى (علیه السلام) است یکى آن که مواریث انبیاء وائمه هدى نزد آن حضرت مى باشد عصاى موسى که آن همه معجزات از آن آشکار مى شد هم اکنون با آن حضرت است ومروى است که در زمان ظهورش آن را به سنگى مى زند ونان وآب همراهانش را به اعجاز تامین مى فرماید. عمامه محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) وذوالفقار على (علیه السلام) زره داود از جمله مواریث انبیاء واولیاء است که نزد آن بزرگوار مى باشد. نکته دوم تکرار تاریخ صدر اسلام در زمان آن حضرت مى باشد همان طور که یزید پلید لشکریانى به مدینه ومکه فرستاد مدینه را غارت وقتل عام کرد ودر صدد خراب کردن کعبه بر آمد نواده اش سفیانى نیز در زمان قریب به ظهور آن حضرت چنین جنایاتى را مرتکب مى شود. از طرف دیگر همان طور که از لشکریان جدش حضرت امیر المؤمنین عده اى بعنوان خوارج شورش کردند وجز اندکى بسزاى جنایتشان رسیدند گروهى از لشکریان سید حسنى که در حدود چهر هزار نفر به عدد خوارج نهروان هستند بر حضرت مهدى (علیه السلام) خروج مى کنند وبه دست آن حضرت به هلاکت مى رسند وراستى تاریخ تکرار مى شود.

22.مجهول بودن وقت ظهور وانتظار فرج

از نکات جالب دیگر که در این کتاب شریف جلب توجه مى کند مجهول بودن وقت ظهور آن حضرت است که احدى از وقت دقیق آن اطلاع ندارد. مطابق بعضى از روایات بر خود آن حضرت نیز وقت آن معلوم نیست واز علوم ویژه خداوندى شمرده شده است وچه جالب در این کتاب عتش را احتمال داده است. انتظار فرج از بزرگترین عبادات است که شخص همیشه ودر هر حال دل به لطف خدا ببندد وبه رحمت وفرجش امیدوار باشد. این عبادت بزرگ نیز براى حضرت صاحب الامر (علیه السلام) مى باشد که منتظر فرج الهى به ظهور خودش باشد.

23.جریانات پیش از ظهور حضرت

در بخشهائى از این کتاب از وقوع فجایعى پیش از قیام مهدى (علیه السلام) خبر مى دهد از خروج سفیانى وجنایاتى که در شامات وعراق وحجاز مرتکب مى شود از قتل وغارت وحشتناک شیعیان وفسادى که در این منطقه حکمفرما مى شود خبر مى دهد.

از دجال، این ساحر شوم که جز مؤمنین ثابت قدم دیگران در دام سحرش اسیر مى شوند ونغمه هاى شیطانیش یاد مى کند. از خسف بیداء به زمین فرو رفتن لشکر سفیانى در سرزمین بیداء ما بین مکه ومدینه وخصوصیات آن را شرح مى دهد. از قیام سید حسنى از قزوین وپیشرفت کارش در راه اصلاح ومسلط شدنش بر بسیارى از بلاد وتسلیم حضرت مهدى (علیه السلام) شدنش خبر مى دهد. از گنج طالقان وافراد زنده اى که با سید حسنى وسپس با حضرت مهدى (علیه السلام) هستند واز سیصد وسیزده نفر افراد نخستین که خود را به آن وجود مبارک مى رسانند وبعدد اصحاب پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر مى باشند صحبت مى کند. از فساد بسیار وکشتار فوق العاده اى که از آن به موت احمر تعبیر مى شود وذهاب ثلثین یعنى دو سوم افراد بشر از بین مى روند واحتمالا جنگ سوم جهانى با اسلحه هاى مخرب روز، خبر مى دهد.


toptoop.irعکسهای میلاد حضرت مهدی

11.تولدش ابراهیم وار وغیبتش همچون موسى

سپس پنهان ماندن ولادتش را همچون تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن مى داند که نمرود، طاغوت زمان خواست از پیدا شدنش پیشگیرى کند ونتوانست ودر غارى رشد کرد وعاقبت بتها را شکست وطاغوت را درهم کوبید. غائب شدند از انظار را بقضایاى حضرت موسى (علیه السلام) تشبیه مى کند که غیبت هاى متعدد کوتاه وطویل داشت وبطور کلى از غیبت هر پیغمبرى یاد مى کند که شیخ صدوق در کتاب غیبت خودش که به اشاره آن حضرت نوشته است یاد آور شده است.

12.یوسف ناشناخته وعیسى مورد اختلاف

ناشناخته ماندنش را در میان مردم به یوسف تشبیه مى کند مى دانیم که یوسف صدیق سالیان متمادى در میان مردم مصر ومدتى نیز با برادرانش بود با آنها آمیزش وگفتگو داشت او را مى دیدند وبا او سخن مى گفتند اما او را نمى شناختند. حضرت مهدى (علیه السلام) نیز این سنت را از یوسف دارد ومرویست پس از ظهور آن حضرت مردم مى گویند شگفت این همان آقائى است که در میان ما بود با او نشست وبرخاست مى کردیم ومى گفتیم ومى شنیدیم ولى او را نمى شناختیم. وهمچون عیسى که مردم در سرنوشتش مختلف شدند گروهى او را به دار زده پنداشتند وبرخى معتقد به زنده بودنش شدند درباره آن بزرگوار نیز مردمان به اختلاف افتادند وجز آنان که خداوند دلهایشان را به ایمان امتحان فرموده باشد وبر آنها منت گذاشته ونعمتشان داده باشد بر اعتقادش ثابت نمى مانند. براى شاهد مطلب مواردى نیز نقل مى نماید از آن جمله کافرانى که مى خواستند پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را بکشند او را ندیدند ودر زمانى نه چندان دور که وهابیه به کربلا مى ریزند وسید بزرگوار صاحب تفسیر کبیر را مى خواهند قطعه قطعه کنند او را نمى بینند.


110 نکته ی جالب در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه 1



1.مصلح جهانى وموعود آسمانى

در این کتاب صحبت از شخصیتى والا است که از اولین وآخرین منحصر است وداراى ویژگیهائیست که خداوند او را به آن امتیاز داده است. آن آقائى که علاوه بر جهات ولایت تکوینى وخلافت الهى داراى سلطنت حق وحکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد ودولتى جهانگیر تشکیل مى دهد که در آن جز صدق وراستى، صفا وصمیمیت، گذشت وفداکارى، دوستى واحسان وجود ندارد. شخصیتى والاگهر که همه آشوبها وفتنه ها، نیرنگها وخود خواهیها را محو مى فرماید وبعنوان مصلح جهانى از اول آفرینش بشر، موعود آسمانى بوده وهمه پیغمبران، امت خود را بمقدم شریفش مژده مى دادند.

2.منتقم حقیقى، دلخوشى ستمدیده ها

ستمدیده ها به این دلخوش بودند که بالاخره روزى منتقم حقیقى مى آید وداد ستمدیده ها را از ستمگران خواهد گرفت وبا انقلاب جهانى خود، مستضعفین را بر مستکبرین چیره خواهد کرد. متدینین هم که از بى دینى ها، فسق وفجورها رنج مى برند با یاد آورى زمان ظهورش بخود تسلى مى دهند وراستى چه مولود مسعودى است که یادش تسکین بخش آلام دردمندانست. در شخصیتش همین بس که در همه کتابهاى آسمانى به آمدنش مژده داده شده وخداوند دولتش را صالحین وارث زمین شمرده است وآن را مقدر حتمى خوانده است.

3.اهتمام فراوان درباره مهدى

سرورى عظیم الشان که از جدش خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) واز آباء عظامش صدها روایت در نام ولقب وکنیه وشکل واخلاق وخصوصیات زندگیش وغائب وظاهر شدنش رسیده است وچه اهتمام زیادى که به آن سرور داده اند وچه عظمتى دارد که این قدر درباره اش بحث فرموده اند. آرى هرگز نمى شود زمین از حجت خدا خالى باشد زیرا غرض از آفرینش، آشنا ساختن مردم به یکتاپرستى است. این همه دستگاه عظیم خلقت براى این است که افرادى پیدا شوند واز روى معرفت به یکتائى خداوند اقرار نمایند واز شوق محبتش او را بپرستند.


بیست وشش راهکار برای مقابله با استرس

مقابله با استرس

دنیای امروز، دنیای سخت کار کردن و تلاش مستمر است. در محیط های کاری گوناگون، ما با انواع مشکلات و دغدغه ها روبرو هستیم. همه ی این مشکلات دست بدست هم میدهند تا استرس های مختلف را در زندگی تجربه کنیم؛ استرسی که عامل بسیاری از بیماری هاست. ولی برای مبارزه با استرس که در دنیای امروز اجتناب ناپذیر به نظر میرسد ، چه باید کرد؟

برای مقابله با استرس ها یا فشارهای روانی، راهکارهای مختلفی وجود دارد که شیوه مدیریت صحیح، آنها را به ما می آموزد. با رعایت و بکارگیری این روشها، می توانیم علاوه بر حل یا کم کردن مشکلات به آرامش پایدارتری دست یابیم و استرس خود را کنترل کنیم:

1- به خداوند توکل کنیم.

توکل به خدا یکی از راههای کاهش استرس است. وقتی انسان یاد خدا را در دل خود زنده نگهدارد و ارتباط روحی و معنوی بین خود و خدا برقرار کند، به آرامش عمیق، همراه با خشنودی می رسد و با توکل به خدا از هرگونه استرس واضطراب وفشار روانی رها می شود.

2- زمانی برای آرامش در نظر بگیرید.



 آیا مردگان از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه آزاد هستند؟

آنچه درباره آمدن اموات به دیدار بازماندگان مطرح است، این است که بر اساس روایات، ارواح مردگان هر چند گاهی به اذن خداوند به دیدار خانواده‌شان می‌آیند و آن ها را می‌بینند.



فخر رازی می گوید: مقصود آن است که خداوند قبل از اینکه آدم را خلق کند علم به احوال او داشت و همین دلیل است بر علم خداوند قبل از حدوث اشیاء هر چند بعضی نظر بر این دارند که علم خداوند موقع وقوع اشیاء است. انی اعلم غیب السموات و الارض » (تفسیر الکبیر، ج 2، ص 210).
علامه می فرماید: به قرینه آیه شریفه انی اعلم غیب السموات و الارض » آنچه را خدا می دانسته همان اسماء است که فرشتگان نمی دانستند و خدا آن را به آدم تعلیم فرمود (المیزان، ج 1، ص 116).
ابوالفتوح چند قول را بیان می کند: 1. خباثت و نفاق ابلیس بود که این اعتراض به خلقت آدم را، به ملائکه گفته بود; 2. راز خلقت انسان بود که ملائکه از آن خبر نداشتند بلکه هدف خلقت را همان عبادت و تسبیح و تقدیس تنها می دانستند (ج 1، ص 129).
جرجانی می نویسد: قتاده گفت یعنی من آن دانم که شما ندانید از آنکه از نسل او انبیا و اوصیا و اولیا خواهند بود. حسن بصری یعنی من آن دانم که شما ندانید از آنکه شما را ظن آن است که شما از او عالمتر و گرامی تر باشید به نزدیک خدای تعالی (ج 1، ص 63).
در التبیان آمده است: گروهی از جمله ابن مسعود و ابن عباس گفته اند: آنچه را که خدا می دانست همان کبر و عجب و معصیت ابلیس در مقابل فرمان خدا بود. گروه دیگری گفته اند منظور مصالح خلقت و آفرینش و تدبیر در آن بوده است (راز خلقت انسان) قتاده گفته است: منظور ذریه آدم از انبیا و صالحین آنان بوده است که خدا می دانست در ذریه آدم چنین کسان صالح و مصلحی هستند ولی ملائکه نمی دانستند». نظر دوم مورد تایید روایتی از امام صادق علیه السلام است که خدا در جواب ملائکه فرمود: انی اعرف بالمصلحة منکم » و این همان معنای آیه شریفه انی اعلم مالا تعلمون » است (التبیان، ج 1، صص 133 و 135; مجمع البیان، ج 1، ص 178).
علامه مجلسی نیز به قول دوم معتقد است (بحار، ج 11، ص 98).
مرحوم سید محمود طالقانی می نویسد: ملائکه هدف از خلقت را همان کار خود که تسبیح و تقدیس بود می پنداشتند و دیگر از بیرون محیط علم و عمل خود آگاهی نداشتند که خداوند با این جعل خلیفه و مراحل بعد آنها را از این حالت بیرون آورده و چنین فرمود که آری من می دانم چیزهایی را که شما نمی دانید (پرتوی از قرآن، ج 1، ص 117).
در کنزالدقایق به استناد روایت مفصلی از امام علی علیه السلام مقصود از آیه شریفه را همان علم خداوند به وجود انبیاء و صالحین و . در بین فرزندان آدم می داند و به استناد روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آن را مصلحت و راز خلقت آدم می داند (ج 1، ص 330 و 341) و نیز رجوع کنید به: (قصص الانبیاء، ج 1، ص 36).


مطالبی را که می توان از این آیات شریفه به دست آورد عبارتند از:
1. آفرینش انسان آدم » از طین خاک یا گل » و از صلصال گل خشکیده » و از حما مسنون لجن بویناک » بوده است.
2. خداوند انسان رابه صورت خاص درست کرده و سپس از روح خود در آن دمیده است.
3. خداوند به فرشتگان امر فرمود تا بر انسان سجده کنند.
4. آنان دستور خدا را اطاعت کرده و همه بر آدم سجده کردند.
5. ابلیس آدم را سجده نکرد بلکه با او و همسر و فرزندانش عداوت و دشمنی نمود.
6. سجده کردن برای چیزی دلیل برتری آن بر سجده کننده است.
7. ابلیس چون خودداری ورزید و تکبر نمود و خود را برتر شمرد و عصیان خدا کرد، ظالم و کافر گشت و رجیم و ملعون شد و از مقام بیرون گردید و هبوط نمود و تنزل داده شد.
در این آیات شریفه چند چیز جای پرسش دارد و اینها غیر از پرسشهایی است که در بخش گذشته مطرح شد:
1. خلقت بشر از گل چگونه بوده است; به طور فیکسیسم یا تحول انواع یا تکامل؟
2. منظور از سویته و نفخت فیه من روحی » چیست؟
3. سجده فرشتگان چگونه است; گذاشتن پیشانی بر زمین یا به نحوی دیگر؟ (23)
4. آیا سجده کردن برای غیر خدا جایز است یا در همان مورد جایز بوده و دیگر جایز نیست؟ (24)
5. خلقت ابلیس از آتش چگونه است؟ نار سموم (آتش سوزان) یعنی چه؟ (25)
6. ابلیس از کجا رانده شد و هبوط کرد; از بهشت یا مقام خود یا مقام قرب؟
7. عداوت ابلیس با انسان چگونه است؟ چرا این عداوت هست و منشا آن چیست؟
8. ابلیس چیست؟ آیا همان شیطان است؟ (26)
9. ابلیس از جن بود یا از فرشتگان یا از هردو؟
10. ذریه ابلیس کیانند؟


نخستین موردی که مورد بحث و بررسی قرار می دهیم، آفریده شدن انسان از خاک است. گفته می شود یکی از مواردی که ظاهر قرآن کریم با علوم امروزی سازگاری ندارد موضوع آفرینش انسان است زیرا قرآن می گوید آدم علیه السلام بدون هر سابقه ای از خاک آفریده شده است (2) و علم آن را قبول ندارد. اکنون به بحث در این مورد می پردازیم.
انسان پدیده ای است با جنسیت زن و مرد و با تفاوت های ظاهری سیاه و سفید و سرخ و زرد. و یا دارای زبانها و لغات مختلف و لهجه های متنوع، با تولد و زندگی و مرگ و خصوصیات متفاوت که در تمامی کره زمین پراکنده اند. این پدیده مانند بیشتر پدیده های دیگر در حال توسعه و گسترش است و هر چه به گذشته تاریخ برگردیم، از لحاظ آمار کمتر و کمتر می شود، تا به دوره هایی می رسیم که تعداد آن بسیار اندک بوده است.
در طول تاریخ گاه و بی گاه پس از گسترش انسان در برخی از مناطق و قاره ها در نتیجه تعارض علم و دین در خلقت آدم
حوادثی مانند جنگ، بیماری، زله، سیل و طوفان نسل بشر نابود شده یا به حداقل رسیده سپس از نو شروع به گسترش نموده است، چنانکه در قرآن نیز به بعضی از این حوادث اشارت رفته است، مانند طوفان نوح (3) و سیل سبا (4) و سرگذشت عاد و ثمود. (5) آری:
این همان چشمه خورشید جهان افروز است
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
در اینجا پرسشهایی پیش می آید:
1. اگر به همین ترتیب به گذشته برگردیم، آیا به دوره ای می رسیم که انسان فقط یک نفر (یک مرد) یا دو نفر (یک مرد و یک زن) بوده و همه انسانها از نسل آنها به وجود آمده و گسترش پیدا کرده باشند؟ یا هیچ وقت چنین نبوده، بلکه نخستین انسانها گروهی بوده اند تحول یافته از موجودات زنده ساده و پست تر و آنها اجداد پیشین و آغازین این نسلند؟
2. نخستین انسان و یا انسانها چگونه به وجود آمده اند؟ یک مرتبه و بدون هرگونه پیش درآمدی از خاک یا از گل و لجن (6) یا در هر صورت از جماد و ماده بی جان آنهم به طور ناخواسته و اتفاقی یا به خواست خدا و اعجاز آمیز پیدا شده اند؟ یا اینکه پیش از پیدایش انسان موجودی زنده اما ساده تر و پست تر وجود داشته است; موجودی که از جنبه بدنی و جسمی شبیه انسان بوده ولی از جنبه فکری و مغزی و قوای دماغی ضعیف تر و پست تر از آن بوده است، زندگی ساده و ابتدائی داشته، ابزار و وسایل را نمی شناخته، آهن و آتش و ابزارهای دیگر زندگی را کشف نکرده بوده و حتی زبان و سخن گفتن را هم نمی دانسته و با اصوات و اشارت خواسته خود را بیان می کرده است. و بدین گونه سالها و قرنها بر او گذشته تا به نخستین مرحله تعقل و تفکر رسیده و سخن گفتن را یاد گرفته و اسباب و آلات مورد نیاز خود را کشف نموده و یا ساخته است.
در قرآن آیاتی هست که شاید اشاره به همین دوره باشد مانند: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (دهر/ 1) ; روزگارانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود». (7) در تفسیر این آیه روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: کان شیئا و لم یکن مذکورا» (8) چیزی بود ولی قابل ذکر نبود».


آزادی و اگزیستانسیالیسم

مقصود از آزادی درفلسفه‌های اگزیستانس، آزادی به معنای ی یا عرفی آن نیست. آزادی در این فلسفه‌هابدین معناست که انسان، به مقتضای طبع خویش عمل کند و از قانون علیت پیروی نکند.
بیشتر فیلسوفان وجودی، ضرورت تصمیم‌گیری، آزادی و التزام را مؤلفه‌های زندگی اصیلمی‌دانند. شخصی که در حال تفکر، احساس تصمیم و فاعل تفکر وجودی است، چشم‌اندازی تاریخی،متناهی و محدود دارد و به خلاف پیش‌فرض فلسفه ایدئالیستی هیچ‌گاه نمی‌تواند از سطحمحدودیت‌هایش فراتر رود و دیدگاهی مطلق داشته باشد.[59] به نظر سارتر، وجود بشرهمین آزادی است که مقدم بر ذات و ماهیت بشر است و اگر آزادی نبود، ذات و ماهیت بشرمعنی نداشت؛ زیرا آزادی، شرط امکان ماهیت بشر است.[60]
این مضمون در آثار بسیاری از نویسندگان فلسفه وجودی به چشم می‌خورد ولی در تفکر کی‌یرکگارد،وجود داشتن و مختار بودن تقریباً تعبیرهایی مترادفند.[61] انسان با تکیه بر گزینشو اختیار، آینده بشر را می‌سازد و در این راه چه بسا مشتقاتی را نیز تحمل کند.


اگزیستانسیالیسم و اندیشه مهدویت (1)


مقدمه

اندیش‌مندان مسلمان با بهره‌گیری از آموزه‌های فرهنگ اسلامی می‌توانند نظریه‌های مناسبی درباره انسان‌شناسی مطرح کنند و مکتب‌های فکری ناهم‌آهنگ با فطرت بشر را به هم‌آوردی بطلبند.
در این نوشتار، یکی از آموزه‌های مهم اسلام؛ یعنی اندیشه مهدویت با یکی از مهم‌ترین مکتب‌های[1] انسان‌شناسی معاصر؛ یعنی اگزیستانسیالیسم، ارزیابی و تقابل آنها با یک‌دیگر بررسی شده است.
با وجود این، گستردگی قلمرو فلسفه‌ها و تعدد فیلسوفان اگزیستانسیالیست به حدی است که بررسی دیدگاه‌های اساسی همه آنها فراتر از یک مقاله و کتاب است. بنابراین، در این نوشتار بر آن هستیم مفاهیم اساسی مورد اتفاق برخی از مهم‌ترین تأثیرگذاران فیلسوفان وجودی همانند کی یرکگارد، مارسل، ساتر و یاسپرس را بررسی و در موارد ممکن با اندیشه مهدویت مقایسه کنیم.
مسئله ظهور منجی مصلح، اندیشه‌ای فرا اسلامی است که در تمامی ادیان الهی و حتی غیر آسمانی ریشه دارد؛ یعنی به باور پیروان تمامی ادیان، روزی منجی مصلحی ظهور خواهد کرد و با قیام در برابر ستم‌گران، تمام دنیا را از عدل و قسط پر می‌کند و آسایش و رفاه را برای همگان به ارمغان می‌آورد.

مفهوم‌شناسی

اگزیستانسیالیسم (فلسفه وجودی)
اگزیستانسیالیسم و فلسفه‌های اگزیستانس از مهم‌ترین اندیشه‌های فلسفی جدید به شمار می‌آیند. بیان تعریفی جامع از اگزیستانسیالیسم در عمل، محال است؛[2] زیرا با توجه به گستره فلسفه‌های اگزیستانس ممکن نیست آنها را به گونه جامع، تعریف یا به راحتی وجوه مشترکی را برای همه آنها بیان کرد. با وجود این، برخی تعریف‌هایی را که درباره اگزیستانسیالیسم وجود دارد، درپی می‌آوریم:
پیتون می‌گوید: اگزیستانسیالیسم در بهترین حالت، تلاشی برای دفاع نظری و عملی از آزادی و منزلت و خلاقیت فرد انسانی است.»[3]
بی. ام. جی ریردان نیز می‌گوید: اگزیستانسیالیسم، نظریه‌ای درباره انسان‌هاست که نظریه‌ای منفرد، متفاوت و غیر جانشین به شمار می‌آید و نظریه‌ای درباره روابطشان با یک‌دیگر است.»[4]
آن‌چه در این فلسفه اهمیت دارد، وجود شخصی و متفرد انسان» است که با عبارت
existence از آن یاد می‌شود و از وجودهای کم‌ارزش دیگر یعنی being متمایز می‌گردد.
در این فلسفه، وجود شخصی جزئی انسان، محل توجه است و به گونه کلی، وجود،[5] در هستی خاص انسانی منحصر است و برای اشاره به وجود مطلق،
being به‌کار می‌رود.
در اگزیستانسیالیسم، وجود انسان و هستی عالم با یک‌دیگر متلازمند؛ یعنی هیچ عالمی، بی‌انسان وجود ندارد و انسان جز در عالم تحقق نخواهد داشت. پس می‌توان گفت تأکید اصلی فلسفه وجودی بر آدمی است. البته نه به آن معنا که انسان‌مدار باشد، بلکه آدمی را کلید فهم عالم می‌داند؛ یعنی نخستین پرسشی که فلسفه باید پاسخ دهد، این است که آدمی چیست؟»[6] و نیز به این امر علاقه‌مند است که ما باید انسان» زندگی کنیم.[7]
از نظر تاریخی، ریشه‌های اگزیستانسیالیسم را در افکار سقراط می‌توان یافت؛ زیرا وی محور تأملات و تفکرات فلسفی‌اش را وجود انسان قرار داد و روش پرداختن به خود درون‌ نگری» را مطرح کرد. خودت» که محور شعارهای چهارگانه سقراط بود، بعدها رکن اگزیستانسیالیسم شد. از این‌رو، هایدگر نیز در قرن بیستم گفت پرسش از هستی، از خود پرسش‌گر» آغاز می‌شود.
در دوران جدید نیز فلسفه وجودی را در تأملات اساساً دینی کی یرکگارد می‌توان یافت، هر چند امروزه مقصود از فلسفه وجودی، بیشتر فلسفه ژان پل سارتر است که فیلسوفی غیر دینی و گاهی ضد دینی است.[8] اگزیستانسیالیست‌ها دو گروهند:
1. دسته نخست مانند فویر باخ،[9] نیچه،[10] کامو[11] و سارتر، ملحدند. به باور آنان، ذات و گوهر آدمی فقط به روح زمان تعلق دارد و هر گونه تصوری از خدا، یا از مشارکت آدمی در یک نظام فراتر از جریان زمان، توهمی است که باید نابود شود تا آزادی حقیقی پدید آید.
2. دسته دوم مانند کی یرکگارد،[12] داستایوسکی،[13] بردیایف[14] و مارسل، الهی‌اند. به عقید اینان، محدوده تجارب آدمی که همه به شرایط تاریخی مشروطند، گواهی، نشانه یا اشارتی است که بر وجود نظامی سرمدی، متعالی و بیرون از چنبره زمان و مکان دلالت می‌کند که روح انسان به آن تعلق دارد.[15]


 


دلیل تولد امام زمان (علیه السلام)

به چه دلیل امام زمان (علیه السلام) متولد شده اند؟

عقیده به مهدویت و منجى جهانى در اسلام امرى مسلم است و در دیگر ادیان هم وجود دارد؛ اما به چه دلیل حضرت مهدى (علیه السلام) متولد شده اند، نه این كه در آخرامان به دنیا خواهند آمد؟
دلیل عقلى و نقلمى قطعى داریم بر این كه حضرت مهدى (علیه السلام) قبل از شهادت پدر بزرگوارشان امام حسن عسكرى (علیه السلام)، متولد شده اند:


1 ـ دلیل عقلى:
با توجه به سه مطلب ذیل عقل هر انسان منصفى حكم مى كند به این كه امام زمان (علیه السلام) متولد شده و هم اكنون زنده هستند:

الف) در علم كلام به اثبات رسیده كه هیچ گاه زمین نمى تواند از حجت الهى، خالى باشد. در روایات هم به این مطلب تصریح شده است، در روایت است که:
لو بقیت الارض بغیر امام لساخت اصول كافى، ج 1، ص 179.
اگر زمین بدون امام باشد، فرو مى رود و نابود مى شود.

ب) در علم كلام ثابت شده است كه امامان معصوم بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دوازده نفر بیش تر نیستند و همگى از خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشند. روایات هم در این مورد فراوان است.

ج) یازدهمین امام معصوم ـ حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) ـ در سال 260 هجرى قمرى در شهر سامرا به شهادت رسیدند، این از مسلمات تاریخ است.
نتیجه ى این سه مقدمه این است كه حضرت مهدى (علیه السلام)، قبل از شهادت امام حسن عسكرى (علیه السلام) تولد یافته و به مقام رفیع امامت رسیده اند، و گرنه زمین از حجت و امام خالى خواهند ماند.

2 ـ دلیل نقلى:

الف) روایات: در روایات آمده است كه حضرت مهدى (علیه السلام)، نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است، ششمین فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) است، پنجمین فرزند امام موسى بن جعفر (علیه السلام) است، چهارمین فرزند امام رضا (علیه السلام) است، سومین فرزند امام محمد تقى (علیه السلام) است، و فرزند امام حسن عسكرى (علیه السلام)است. مجموع این روایات بیش از 780 مورد است. از مجموع این روایات استفاده مى شود كه حضرت مهدى (علیه السلام) متولد شده اند، زیرا حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) در سال 260 هجرى قمرى به شهادت رسیدند.

ب) نقل تاریخى: مورخان شیعه و سنى جریان تولد حضرت مهدى (علیه السلام) و زمان و مكان آن را ضبط كرده اند. مروج الذهب، ج 4، ص 199 ـ ینابیع المودة، ج 3، ص 114.

ج) ملاقات حضرت: از زمان تولد حضرت مهدى (علیه السلام) تا این زمان، افراد زیادى حضرت را ملاقات كرده اند، مانند: حكیمه خاتون ـ عمه ى امام حسن عسكرى (علیه السلام)ـ كه شب تولد حضرت در خانه ى امام حسن عسكرى (علیه السلام) بودند و جریان تولد را شاهد بودند. ینابیع المودة، ج 3، ص 114. غیبت شیخ طوسى، ص 141.
ابو نصر خادم، حضرت مهدى (علیه السلام) را در گهواره ملاقات نموده است. كشف الغمه، ج 2، ص 499 و اثبات الهداة، ج 7، ص 344. سعدبن عبدالله قمى در زمان حیات امام حسن عسكرى (علیه السلام) با جمعى براى زیارت امام حسن (علیه السلام)به سامرا رفتند، در طرف راست امام كودكى را مشاهده نمودند كه مانند ماه درخشان بود. پرسیدند: این كیست؟ فرمود: مهدى قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)است. اام الناصب، ج 1، ص 342.
در زمان غیبت هم افراد زیادى حضرت را ملاقات كرده اند، كه در خصوص ملاقات با حضرت كتاب هایى نوشته شده است.بنابراین حضرت متولد شده اند و گرنه ملاقات با ایشان معنا نخواهد داشت.

کتاب : موعود شناسی ، سایت آوینی

 


خانم آنه ماری شیمل(1) (2002-1922م) از جمله برجسته ترین شرق شناسان و اسلامشناسان معاصر است که در زمینه اسلام شناسی، عرفان اسلامی، تاریخ ادیان، فرهنگاسلامی، عرفان اسلامی، ادبیات و مولوی شناسی دارای آثار متعددی است. بعضی ازمحققان فهرست تألیفات او را به 113 اثر تخمین زده اند که به زبان های آلمانی،انگلیسی، ترکی و فرانسه نوشته شده است. وی که به زبان های متعدد احاطه داشت، سالهای زیادی را در سرزمین های اسلامی سپری نموده و با مطالعه و تحقیق، اطلاعات وآگاهی های زیادی را درباره فرهنگ، تمدن و آداب کشورهای اسلامی بدست آورد، به طوریکه با خواندن آثار وی، حجم اطلاعات و آگاهی های گسترده وی درباره تمدن اسلامی هرخواننده مسلمانی را شگفت انگیز خواهد نمود. وی در هر زمینه ای از موضوعات اسلامیکه مقاله و کتاب نوشته، خوانندگان اثر خود را سیراب نموده است و این امر دربارههمه آثار او صادق است. وی به جهت کوشش های علمی و فرهنگی برنده جایزه صلح کتاب درسال 1995 فرانکفورت و بسیاری از جوایز بین المللی شده است و از جمله اسلام شناسانیاست که برای ایراد سلسله سخنرانی های گیفورد(2) با موضوع نگرشی پدیدار شناسانه بهاسلام» دعوت شد، که آن سخنرانی ها موجب نوشته شدن یکی از آخرین تألیفات وی باعنوان:تبیین آیات خداوند: نگاهی پدیدارشناسانه به اسلام» گردیده است.

درابتدا لازم است که یاد اورشویم، طرح این گونه سوال ها به منظور آگاهی نه تنها بدنیست که پسندیده است چرا که سوال کلید و راهنمای علم است. درپاسخ این سوال توجه به دونکته لازم است
الف) فلسفه نماز
نماز که نوعى عبادت و پرستش و ارتباط ویژه با آفریدگار جهان و انسان است در ادیان پیشین نیز وجود داشته تا آن جا که قرآن مجید یکى از وصایاى لقمان به فرزندش را نماز ذکر نموده است یا بنى اقم الصلوه.» اما کیفیت آن در ادیان مختلف متفاوت بوده است و صورت کاملى از چگونگى دقیق آن در هر دینى در دست نیست و به نظر مى رسد متناسب با تکامل دین نماز نیز روند تکاملى داشته است و دین مبین اسلام همچنانکه در معارف و قوانین و مقررات اجتماعى کاملترین دین است در عبادات نیز جامع ترین و کامل ترین آنها را که متناسب با انسان رشد یافته عصر خاتمیت تشریح فرمود. فلسفه نماز فقط شکرگذارى نیست و آثار مهم دیگرى نیز دارد. افزون بر آن شکر خداوند نیز وقتى عملى خواهد شد که آنچه او خواسته است ما انجام دهیم؛ نه آنچه که دلمان مى خواهد. چه این که روح عبادت، همانا عبودیت و بندگى است یعنى تسلیم فرمان بودن که طبیعتا باید انضباط و مقرراتى باشد تا بنده را به آن امتحان نموده، روح بندگى را در او پرورش دهند.

(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)
فصل دوم : فضایل خدیجه درقرآن و روایات


الف: ایمان و فداکاری خدیجه



خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .
همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.7
امیر مؤمنان در خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم .8
خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل ن پیامبر و جزء برترین ن عالم و جهان معرفی می نمودند !
خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می گوید :ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند .9
آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های ی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!
ب:خدیجه در قرآن


حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از ن پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است.
قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.

حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم از جمله می فرماید:10و وجدک عائلا فأغنی ؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود»11
این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از بی نیازساختن پیامبر » مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد.12

ج:خدیجه در روایات
در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .
دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .
1. پیامبر (صلی الله علیه و آله )فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان:
وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »
و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »13
2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند»
فرمود:
المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛»

از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز ن به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه »14

3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ »
سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم »15
پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم .

د:خدیجه همسر رسول خدا در دنیا و آخرت



پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود:

اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء : مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة »
و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا وآلاخرة وفاطمه بنت محمد »16
بهشت مشتاق چهار زن است : 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)
هـ :خدیجه درآئینه معراج پیامبر
طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.
روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد.»
مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد .17
برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه دررابطه با مسأله معراج پیامبر بیشترپی ببریم نظرشمارا به روایت زیر جلب می کنم .
سلام خدا بر خدیجه : ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»
این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.
و:آوردن کفن از سوی خدابرای خدیجه
در کتاب الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.19
خدایا!به عظمت مقام خدیجه (علیها السلام ) ما را ازشیوه زندگی سراسر درخشان اوبهره مند فرما ، و از شفاعتش در قیامت مسرور گردان .

(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)

(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)


سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)


الف: شناسنامه خدیجه


حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .


نام او خدیجه ،و کنیه اش ام هند» نام پدرش خویلد ابن اسد » ونام مادرش فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1

پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. 2

ب: ازدواج خدیجه


خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3


خدیجه با تلاش پیگیروتمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهرومحبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .»4

خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری ازن به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد


ج : القاب خدیجه قبل از اسلام


القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:

1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده:


(نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)5


نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »

2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری ازن به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.

3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان سیده نسوان» [سرور ن ] می خواندند.


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)



▌ღ▬◄ جدا کننده های ویژه مطالب ماه مبارک رمضان ►▬ღ▐

دعای روز ششم ماه مبارك رمضان

۩ ۩ ۩ دعای هر روز ماه رمضان & معنی & شعر & صوت دعا & تفسیر صوتی۩ ۩ ۩


اللهمَّ اجعَل سَعیی فیهِ مَشكُوراً،

وَ ذَنبی فیهِ مَغفُوراً وَ عَمَلی فیهِ مَقبُولاً، وَ عَیبی فیهِ مَستُوراً یا اَسمَعَ السامعین.

خدایا مرا در این روز به واسطه ارتکاب عصیانت خوار مساز
وبه ضرب تازیانه قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضبت دور گردان ،
به حق احسان ونعمتهای بیشمار تو به خلق ای منتهای آرزوی مشتاقان .

▌ღ▬◄ جدا کننده های ویژه مطالب ماه مبارک رمضان ►▬ღ▐


▌ღ▬◄ جدا کننده های ویژه مطالب ماه مبارک رمضان ►▬ღ▐

دعای روز پنجم ماه مبارك رمضان


۩ ۩ ۩ دعای هر روز ماه رمضان & معنی & شعر & صوت دعا & تفسیر صوتی۩ ۩ ۩


"اللهمَ اجعَلنی فیهِ مِنَ المُستَغفِرینَ،

واجعَلنی فیهِ مِن عِبادكَ الصالِحینَ القانِتینَ،

واجعَلنی فیهِ مِن اَولِیائِكَ المُقرَبینَ بِرَافتِكَ یا اَرحَمَ الراحِمین

خدایا مرا در این روز از توبه و استغفار کنندگان قرار ده
و از بندگان صالح مطیع خود مقرر فرما و هم در این روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده ،
به حق لطف و رأفتت ای مهربانترین مهربانان عالم

(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان


ܓ✿ شرح دعای ابوحمزه ثمالی در بیانات حجت الاسلام والمسلمین پناهیان  ܓ✿


ܓ✿ شرح دعای ابوحمزه ثمالی در بیانات حجت الاسلام والمسلمین پناهیان  ܓ✿

ابوحمزه ثمالی در دوران امام سجاد(ع) شخصیتی مانند سلمان در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است .
وی فردی مورد اعتماد و امانت دار بود و چهار نفر از امامان شیعه (امام سجاد، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم (ع)) را ملاقات کرده بود.

ابوحمزه ثمالی یکی از اصحاب خاص امام سجاد(ع) بود که با ایشان انس خاصی داشت .

دعای شریف امام سجاد(ع) که طولانی‌ترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق ابوحمزه روایت شده و به همین علت دعای ابوحمزه ثمالی» نام گرفته است.


در دعای ابوحمزه ثمالی برخی اوصاف خدای تعالی آمده است و بیان شده که تمام عظمت‌ها و تمام بزرگی از اوست؛ همچنین، در برخی فرازها به مسئله روش‌شناسی» شناخت خدا پرداخته شده است.

بخش نخست دعای ابوحمزه ثمالی، شامل درخواست برای عقوبت نشدن از جانب خداوند می‌شود .در 14 آیه از قرآن کریم به عقوبت خداوند و شدت عقاب الهی اشاره شده است.
از نگاه امام سجاد(ع) مکر خداوند نوعی مقابله به مثل است، انسان مکر می‌کند و خداوند مکر انسان را به او باز می‌گرداند.
سعی در فساد، خدعه، حیله ، تزویر و آراستن باطل به زیبائی‌ها و مردم را به بدی سوق دادن از مصادیق مکر انسانی است.

امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی منشأ هرگونه خیری را درگاه الهی معرفی می‌کند و می‌فرمایند :هیچ چیز خیری نیست مگر اینکه، منشا اش پیشگاه خداوند باشد.

عبادات، روزه، نماز و هر کار خیری که انسان انجام می‌دهد به ذات خیر نیست، مگر اینکه برای خداوند باشد.



ܓ✿ شرح دعای ابوحمزه ثمالی در بیانات حجت الاسلام والمسلمین پناهیان  ܓ✿



بهار قرآن - ویژه نامه حلول ماه مبارک رمضان کانون گفتگوی قرانی

قال الله تبارك و تعالى:
یا ایها الذین آمنوا كتب علیكم الصیام كما كتب على الذین من قبلكم لعلكم تتقون.

خداوند تبارك و تعالى مى‏ فرماید:
اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید روزه بر شما نوشته (واجب) شد،
چنانكه بر آنان كه پیش از شما بوده‏اند واجب شده بود باشد كه پرهیزگار شوید.

سوره بقره آیه 3



بهار قرآن - ویژه نامه حلول ماه مبارک رمضان کانون گفتگوی قرانی



چهار روز ؛ روزه در آیین زرتشت :
روزه در دین زرتشت چهار روز در ماه است . زرتشتیان برای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات ، روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه ، از خوردن گوشت پرهیز می کنند.
در نزد زرتشتیان برای هر سی روز ماه ، اسم خاصی وجود دارد . یکی از این روزها " وهومن " است که بعدها به نام " بهمن " تغییر شکل داده به معنای منش نیک است. روز " ماه " ، " گوش " و " رام " نیز به همراه " وهومن " روزهایی هستند که گوشت خوردن در آن روزها حرام است و اصطلاحا به آن " نبر " می گویند . ( نبر یعنی نبریدن که البته بخاطر زندگی شهری اکنون باید تعبیر نخور را به کار ببریم .) بعضی زرتشتیان قدیم در کل ماه بهمن نیز لب به گوشت نمی زدند .
نماد بهمن سپیدی و پاکی است ، از همین رو موبدان زرتشتی سپید می پوشند چرا که ، منش نیک یعنی سپیدی ، این چهار روز پرهیز از خوردن گوشت خود یک نوع " حفظ سلامتی " است .
زرتشتیان پس از مرگ یکی از نزدیکانشان نیز به مدت سه شب از پختن یا خوردن گوشت اجتناب می کنند که این همه از جمله روز های زرتشتیان است .
روزه مینوی ( معنوی ) :
زرتشتیان در تمام اوستا و به خصوص در گاتها بسیار به روزه مینوی تشویق شده اند و زمان آن طول سال است . در اوستا مفهوم روزه به روزه باطنی نسبت داده می شود و روزه ظاهری وجود ندارد ، اگر چه امساک و تحت فشار قرار دادن جسم برای تمرکز بیشتر بر اعمال و مناسک دینی عملی ستودنی است . زرتشتیان باید در سه بخش مینوی شنوایی ، اندیشه و احساس همیشه روزه داشته باشند و به آن معنا که از طریق این سه حس از "نیکی دور نشویم "و " اندیشه و احساس و شنوایی " مان همیشه سرشار از نیکی باشد . همچنین در اوستا بر روزه بزرگتری تاکید شده است و آن حفظ هفت عضو بدن ، مشتمل بر دو چشم ، دو دست ، دو پا و زبان در تمام طول زندگی از هر گونه آلودگی است و این هفت عضو همیشه باید پاک نگه داشته شوند که از این عمل نیز تحت عنوان روزه یاد می شود.


روزه در دین زرتشت
و سخن پایانی :این مطالب تنها صرف بالا بردن اطلاعات تاریخی و فرهنگی هموطنان میباشد ، چرا که برهمه ایرانیان پاک فطرت و پاک سرشت لازم است که بدانیم اجداد ونیاکان ما چگونه می زیستند و ایزد یکتا را چطور عبادت می کردند. بخصوص نسل نوجوان و جوان این سرزمین باید در این زمینه آگاه و هوشیار باشند تا در برابر تبلیغات منفی فرهنگهای وارداتی ، خود بتوانند تشخیص دهند و تفاوت بین این فرهنگها را متوجه شوند.



نگاهى به آموزه‏هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام

سن پیامبر (ص) و خدیجه (س) در هنگام ازدواج

درباره سن رسول خدا(ص)در هنگام ازدواج عموماگفته‏اند:آنحضرت در آن هنگام بیست و پنج‏سال از عمرشریفش گذشته بود.ولى درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافى در روایات‏دیده مى‏شود كه مشهور در آنها نیز آن است كه خدیجه در آن‏هنگام چهل سال داشت.و در برابر این قول مشهور اقوال دیگرى نیز هست مانند قول‏25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال. (1) و از برخى نقل‏شده كه قول نخست را ترجیح داده‏اند ولى دلیلى براى آن ذكرنكرده است(2) ،و شاید توجیه دیگرى را كه برخى از نویسندگان‏كرده‏اند بتواند دلیل و یا تاییدى بر این قول و یا قول‏هاى دوم وسوم نیز باشد كه گفته‏اند:.با توجه به فرزندانى كه خدیجه بدنیا آورده مى‏توان‏احتمال داد كه سن خدیجه كمتر از چهل سال بوده و تاریخ‏نگاران عرب رقم‏چهل‏»را بدلیل آنكه رقم كاملى است‏انتخاب كرده‏اند (3) .نگارنده گوید:تایید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه‏سلام الله علیها و ولادت آن بانوى محترمه در سال پنجم بعثت‏مى‏باشد كه انشاء الله در جاى خود بطور تفصیل روى آن بحث‏خواهد شد و اكنون بطور اجمال بیان گردید،كه چون طبق‏روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام‏مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(ص)بدنیا آمده‏موجب ایراد برخى از برادران اهل سنت كه ولادت آن بانوى‏عالمیان را پنج‏سال قبل از بعثت دانسته‏اند قرار گرفته،و موجب‏استبعاد آنان شده چون روى روایات شیعه و قول مشهور درباره‏سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(ص)لازم آیدكه خدیجه در سن 60 سالگى به فاطمه علیها السلام حامله شده‏باشد،و این مطلب روى جریان طبیعى و عادى بعید است،كه‏البته این استبعاد پاسخهاى دیگرى هم دارد و یكى از آنها همین‏است كه شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالى در جاى خود ذكر خواهیم كرد.و بهر صورت مشهور همان است كه خدیجه در آن‏هنگام چهل ساله بوده ولى قول به اینكه بیست و هشت‏ساله بوده‏نیز خالى از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (4) و الله‏اعلم.این را هم بد نیست‏بدانید كه:برخى عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج بارسول خدا(ص)باكره بوده و قبلا شوهرى نكرده بود،و در این‏باره به حدیثى كه ابن شهر آشوب در مناقب روایت كرده تمسك‏جسته‏اند كه مى‏گوید:.و روى احمد البلاذرى و ابو القاسم الكوفى فی‏كتابیهما و المرتضى فى الشافی،و ابو جعفر فى التلخیص:ان النبى-صلى الله علیه و آله-تزوج بها و كانت‏عذراء.».یؤكد ذلك ما ذكر فی كتابى الانوار و البدع:ان رقیه‏و زینب كانتا ابنتى هاله اخت‏خدیجه‏». (5) یعنى-احمد بلاذرى و ابو القاسم كوفى در كتابهاى خود وسید مرتضى در كتاب شافى و شیخ ابو جعفر طوسى در كتاب‏تلخیص روایت كرده‏اند كه هنگامى كه رسول خدا(ص)با36 خدیجه ازدواج كرد آن بانوى محترمه باكره بود،و تایید این گفتارمطلب دیگرى است كه در كتابهاى الانوار و البدع روایت‏شده‏كه رقیه و زینب دختران‏هاله‏»خواهر خدیجه بوده‏اند نه خودخدیجه.و نیز به گفتار صاحب كتاب الاستغاثه استشهاد كرده‏اند كه‏گوید:.همه كسانى كه اخبار نقل كرده و روایات ازآنها بجاى مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند كه‏مردى از اشراف قریش و رؤساى آنها نمانده بود كه به‏خواستگارى خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید.وخدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها دادو چون رسول خدا(ص)او را بهمسرى خویش درآوردن قریش بر او خشم كرده و از او كناره‏گیرى كردندو به او گفتند:بزرگان و اشراف قریش از توخواستگارى كردند و بهمسرى هیچیك از آنها درنیامدى و بهمسرى محمد،یتیم ابوطالب كه مرد فقیرى‏است و مالى ندارد درآمدى؟و با اینحال چگونه اهل‏فهم مى‏توانند بپذیرند كه خدیجه بهمسرى مردى‏اعرابى از بنى تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته‏باشد؟.و این مطلبى است كه مردم صاحب نظر آنرا نمى‏پذیرند.» (6) .و بدنبال آن این بحث عنوان شده كه آیا رقیه و ام كلثوم كه‏بهمسرى عثمان درآمدند و هم چنین زینب كه همسر ابو العاص‏بن ربیع گردید دختران صلبى و واقعى رسول خدا(ص)بودند و یاربیبه آنحضرت بوده‏اند. (7) .ولى بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینكه‏مى‏تواند معناى دیگرى داشته باشد كه نمونه‏اش درباره برخى ازبزرگ ن عالم نیز وارد شده و اكنون جاى توضیح و بحث‏بیشتردر آن باره نیست نمى‏تواند در برابر آن شهرت بسیارى كه درباره‏ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن بهمسرى رسول خدا با دو شوهرخود بود،مقاومت كند.و چنانچه علامه شوشترى در قاموس الرجال گوید:اصل این‏نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم كوفى نیز مردفاسد المذهب و بى‏عقلى بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالى نیزاحتمالا قول همان ابو القاسم كوفى را نقل كرده‏اند نه اینكه‏مختار خودشان بوده. (8) .و هم چنین استبعادى كه در گفتار صاحب كتاب الاستغاثه بود نیروى برابرى با آن شهرت را ندارد.
1 و 2-الصحیح من السیره ج 1 ص 126.

3-تاریخ تحلیلى اسلام ج 1 ص 31-32.
4-مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159.
5-بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12.
6-الاستغاثه ج 1 ص 70.
7-قاموس الرجال ج 10 ص 431.
8-الصحیح من السیره ج 1 ص 122-


نگاهى به آموزه‏هاى تربیتى در زندگى حضرت خدیجه علیهاالسلام


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)

۩✿ŏ✿۩ شکوه غم زپا تاسرخدیجه .{ اشعار شهادت حضرت خدیجه (س)} ۩✿ŏ✿۩

 زندگی نامه مختصر خدیجه(سلام الله علیها)


پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن كلاب است.

مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.

تولد: سال 68 پیش از هجرت

فرزندان: قاسم، عبدا.، زینب، ام كلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.

لقب: طاهره

وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.

پیغمبر(ص) او را در حجون دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات 65 سال داشت.

***

حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین
و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر* است.

کنیه او ام هند» است و قبل از رسول خدا دو شوهر به نام‌های عتیق بن عائذ» و عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.

جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:من برای شما زنی را در نظر گرفته‌ام.»

رسول خدا فرمود:او کیست؟»

خدیجه عرض کرد: او کنیز شما خدیجه است.»


(**شناختی مختصر از خدیجه(س)**)


(**و کجاست مثل خدیجه؟ **)



ایمان خدیجه(سلام الله علیها)

حذیفه: خدیجه(
سلام الله علیها) سابقه نساءالعالمین الى الایمان بالله وبمحمد(ص) خدیجه در ایمان به خدا و محمد(ص)[57]سابقترین ن است.
ابن‏عباس: كانت‏ خدیجة(
سلام الله علیها) بنت ‏خویلد اول من آمن بالله ورسوله وصدق محمدا فیما جاء به عن ربه.[58]
خدیجه(س) اولین كسى بود كه به خدا و رسول(ص) ایمان‏آورد. و محمد(ص) را، در آنچه از سوى خدایش آورده‏بود، تصدیق‏كرد.
ابن‏ هشام: آمنت‏ به خدیجه(
سلام الله علیها) بنت ‏خویلد وصدقت‏بما جاء من الله ووازرته على امره وكانت اول من آمن بالله وبرسوله وصدق بما جاء منه.[59]
خدیجه دختر خویلد به او [محمد] ایمان‏آورد و آنچه را از طرف خدا آورده تصدیق‏كرد، او را در كارش یارى‏داد. و اولین كسى بود كه به خدا و رسول و درستى آنچه آورده‏بود ایمان‏آورد.
مسلم: كانت‏خدیجه وزیره صدق على الاسلام كان یسكن الیها.[60]
خدیجه وزیر پیامبر بود، اسلام را تصدیق‏كرد و پیامبر به واسطه او آرامش مى‏یافت.
طبرى: فلما اكرم رسول‏الله بنبوته آمنت‏به خدیجه.[61]
وقتى پیامبر به نبوت تشرف‏یافت، خدیجه به او ایمان‏آورد.
نكته قابل تامل در اغلب اظهارنظرهاى صورت‏گرفته وجود نوعى تعمد در القاى این مطلب است كه اسلام خدیجه قبل از هر شخص دیگر، چه مرد و چه زن، تحقق یافته‏است و عباراتى نظیر اول من آمن به وصدقه قبل كل احد.»[62]اولین كسى كه ایمان‏آورد و قبل از هر شخصى تصدیقش كرد، اول من آمن بالله على الاطلاق‏»[63]اولین كسى كه به خدا ایمان‏آورد، به طور مطلق، در منابع متعددى به چشم مى‏خورد.
اما سخن قریب به صواب این است كه هرچند مقام حضرت خدیجه بسیار والاست اما مولود كعبه در اسلام بر او مقدم‏است در میان راویان حوادث روزگار رسول اكرم(ص) تنها حذیفه یمانى به حق مطلب اشاره كرده‏است.[64]
(**و کجاست مثل خدیجه؟ **)


(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان


(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏باشد و نبایست‏به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلكه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏دهیم.


رمضان از اسماء الله است

(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان



پى‏نوشت‏ها:

1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه

2- بحار، ج 96، ص 377

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 22

سید حسین موسوى راد لاهیجى

(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان

دعای روز هشتم ماه مبارك رمضان


۩ ۩ ۩ دعای هر روز ماه رمضان & معنی & شعر & صوت دعا & تفسیر صوتی۩ ۩ ۩

اللهمَّ ارزُقنی فیهِ رَحمَةَ الایتامِ،

وَ اِطعامَ الطَعامِ، و اِفشاءَ السَّلامِ،

وَ صُحبَةَ الكِرامِ، بِطَولِكَ یا مَلجَاَ الامِلین.

خداوندا در این روز مرا ترحم به یتیمان و اطعام به گرسنگان

و افشاء و انتشار سلام در مسلمانان و مصاحبت نیکان نصیب فرما ،

به حق انعامت ای پناه آرزومندان عالم


(a❤‿❤a)ویـــژه نـــامــــه مـــاه مــبـــارک رمــضـــان




لحظات زیبا و نورانی ماه مبارك رمضان رو به پایان می‌رود و روزه‌داران؛ این جهادگران با نفس به نقطه‌های اوج تزكیه و پرورش درون نزدیك می‌شوند و بهترین و مطمئن‌ترین توشه‌های معنوی را برای طول سال خود به منظور مقابله با تمایلات نفسانی و معاصی و گناهان و صفات و رذایل اخلاقی، ذخیره می‌نمایند.

لحظات وداع با ماه رمضان را با تعابیر زیبا و عمیق حضرت امام زین العابدین علیه السلام سپری می‌سازیم و از درگاه حضرت پروردگار توفیق درك رمضان‌های دیگر را آرزو می‌نمائیم .

ای خداوندی كه احسان و فضل خویش به بندگانت عطا كرده‌ای و آنان را در بخشش و عطا غرقه ساخته‌ای آثار نعمت تو بر ما چه آشكار است و احسان تو در حق ما چه بسیار . و چه بسیار ما را به بّر و نیكی خویش مخصوص گردانیده‌ای .

ما را به دین برگزیده خود، آیین پسندیده خود، شریعت سهل و آسان خود هدایت كردی و دیدگانمان را بینا ساختی كه به تو تقرب جوییم و به مقام كرامت تو واصل آییم .

بار خدایا، یكی از این برگزیده‌ترین وظایف و خاص‌ترین واجبات، ماه رمضان را قرار دادی. ماهی كه آن را از میان دیگر ماه‌ها ویژگی دیگری بخشیده‌ای و از میان همه زمان‌ها و روزگارها اختیارش كرده‌ای و بر همه اوقات سال برتری‌اش نهاده‌ای، زیرا كه در آن قرآن و نور نازل كرده‌ای و بر تكالیف مومنان چند برابر افزوده‌ای و روزه را در آن واجب داشته‌ای و مردمان را به برپای خاستن برای عبادت خود ترغیب كرده‌ای و شب قدر را كه از هزار ماه بهتر است تجلیل فرموده‌ای .

و چون رمضان را به ما عطا كردی، ما را بر دیگر امت‌ها فضیلت نهادی و از میان پیروان دیگر كیش‌ها برگزیدی . پس ما به فرمان تو روزش را روزه داشتیم و شبش را به نماز برخاستیم، و با روزه داشتن و نماز خواندن در این ماه به رحمتی كه ما را ارزانی داشته بودی روی نهادیم و آن را وسیله نیل به ثواب تو قرار دادیم . تویی كه هر چه از تو خواهند توانی داشت و آنچه از فضل و احسان تو طلبند توانی داد و به خواستاران مقام قرب خود نزدیك هستی .

ای خداوند، ماه رمضان در میان ما بس ستوده زیست و ما را مصاحب و یاری نیكو بود و گرانبهاترین سودهای مردم جهان را به ما ارزانی داشت . اما چون زمانش به سر رسید و مدتش و شمار روزهایش پایان گرفت، آهنگ رحیل كرد.

ای خداوند، اینك با او وداع می‌كنیم، همانند وداع با عزیزی كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت تنهایی كند، عزیزی كه او را بر ما پیمانی است كه باید نگه داریم و حرمتی كه باید رعایت كنیم و حقی كه باید ادا نماییم . پس اكنون می‌گوییم:

بدرود ای بزرگ‌ترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا.



شبی چون شب قدر و روزی چون روز قیامت

شمیم معطر عید فطر - ویژه نامه عید سعید فطر

امام علی(علیه السلام) در خطبه ای فرمودند: اى مردم! امروز شما روزى است که در آن به نیکوکاران پاداش داده مى‏ شود و بدکاران در آن زیان مى ‏کنند.

امروز، شبیه‏ ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن خود از خانه ‏هایتان به مصلاى خود، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید.

و از توقف و ایستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید و از بازگشت خود به خانه‏ هایتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید.

و اى بندگان خدا! بدانید نزدیک ‏ترین و کمترین چیز که براى مردان و ن روزه ‏گیر فراهم است، این است که فرشته‏ یى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏ دهد که اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.» (روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى/ 565 )

شب عید فطر شب بسیار با عظمتی است ، شبی که آن را هم پایه ی شب قدر می دانند، در روایتی آمده است: . کارگر وقتى از عملش فارغ شد اجرتش را مى ‏دهند و پایان عمل روزه دار شب عید است بنا بر این در شب عید مغفرت و آمرزش که پاداش روزه‏ داران است نازل مى ‏شود.

(و سفارش شده است ) وقتى آفتاب غروب کرد غسل کن و بعد از خواندن نماز مغرب دو دست را بلند کن و بگو: یا ذا الطّول، یا ذا الحول، یا ذا الجود، یا مصطفى محمّد و ناصره صلّ على محمّد و على اهل بیته و اغفر لى کلّ ذنب احصیته علىّ و نسیته و هو عندک فی کتاب مبین. سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو: اتوب الى اللَّه. بعد حوائج خود را از خدا بخواه‏.» (علل الشرائع / 259)

امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: شایسته می دانم آدمی در سال، چهار شب دست از هر كاری بكشد و خود را به عبادت آماده سازد: شب عید فطر، شب عید اضحی، شب نیمةشعبان و شب اول رجب.» (بحارالانوار، ج 97، ص 36 و39 )

ارحم الراحمین آیی نین گئتمه یینه الوداع
اوباشدانلیق، افطار وقت لرینه الوداع
نعمت،رحمت،بركت آیی نا الوداع
ایشیقلی قدر گئجه لرینه الوداع
فطر بایرامی موبارک
عیدفطرمبارک


داستان معجزه‌‌وار دفن علامه طباطبایی(ره)

آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهای بزرگ است. برداشتند، در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد
  برای ما که وجود معصوم را از نزدیک نچشیده‌ایم، تصور انسان کامل، مُحال نه، اما سخت است. مطالعه زندگی برخی انسان‌های در دسترس که تا مرز عصمت رفته‌اند، ما را به آستانه درک حقیقت امام معصوم، نزدیک‌تر می‌کند. علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر وزین المیزان، از این دست آدم‌هاست. کسی که معصوم‌وار زیست و معجزه‌وار بدرود حیات گفت.

درباره حیات این ابرمرد علم و عرفان، بسیار گفته و شنیده‌ایم. امروز اما حکایتی ناب بشنویم از مماتش.

این حکایت را، مورخِ اهل تدقیق در تحقیق، رسول جعفریان در کتاب مقالات و رسالات تاریخی‌ (دفتر چهارم)، از زبان حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی - از همدرسان امام راحل – اینگونه آورده‌اند:



چنان که خورشید به همه سوی، نور می باشد و جایی را از روشنایی و گرمای خود، تهینمی خواهد، جان های خورشیدیان و خورشیدسازان نیز چنین است. آنان نیز سردی وسیاهی و تاریکی و رکود و نادانی را در دل ها و جان ها و افق ها و آبادی ها برنمی تابند و ازجایگاه بلند خویش به همه سوی روشنایی می دهند و نور می گسترانند تا چونان خورشیدکه گیاهان و گل ها را می پرورد، عقل ها و ذهن ها را پرورش دهند.

بی گمان، یکی از این انسان های والا، فیلسوف بزرگ شرق، مفسّر عالی قدر قرآن،علامه طباطبایی است. کسی که مصداق آشکار این شعر است:

هر آن که ز دانش برد توشه ای جهانی است بنشسته در گوشه ای

همو که دستاوردهای گران سنگ علمی اش، مرزهای کشورمان را در نوردید و همانندمائده هایی آسمانی، بر سفره بسیاری از اندیشمندان سرزمین های دیگر قرار گرفت.

دوره های علمی علامه طباطبایی

یکی از ویژگی های علامه طباطبایی، دست یابی او به دانش های گوناگون بوده است.شوق بی پایان و خستگی ناپذیری وی در کسب دانش، او را بر چکاد باشکوه دانایی قرار داد و از ویشخصیتی کم نظیر ساخت.علامه طباطبایی، در فقه و اصول استاد بودند. ایشان دوره هایی از فقه واصول را نزد استادانی چون مرحوم آیت الله نایینی و مرحوم آیت اللّه کمپانی خوانده بودند. مدت ایندوره ها، ده سال به درازا کشید. ایشان همچنین در جبر و مقابله و هندسه فضایی و حساب استدلالی،سهمی بسزا داشتند و در هیئت قدیم استاد بودند، به پایه ای که به آسانی می توانستند استخراج تقویمکنند. گفتنی است ایشان علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری که ازریاضی دان های مشهور عصر بود، فراگرفته بودند. استاد ایشان در فلسفه، مرحوم سید حسینبادکوبه ای بوده است که کتاب های فلسفی چون اَسفار و شفا را نزد ایشان آموختند. علامه طباطباییدر ادبیات عرب و معانی و بیان و بدیع نیز کم نظیر بودند. در اینکه ایشان متخصص فلسفه شرقبوده اند، بین دوست و دشمن خلافی نیست. می گویند: امریکایی ها، سی سال زودتر از ایرانیان او راشناختند و علامه را برای تدریس فلسفه شرق به آنجا دعوت کردند و به شاه ایران (محمد رضا)متوسل شدند. شاه ایران از آیت الله العظمی بروجردی این مهم را خواستار شد، ولی علامهنپذیرفت».

آگاهی از معماری اسلامی

یکی از شاگردان علامه طباطبایی درباره آگاهی ایشان از معماری اسلامی می گوید: هنگامی کهبرای ادامه تحصیل وارد قم شدم و در مدرسه حجّتیه جای گرفتم، بنای این مدرسه، کوچک بود وآیت اللّه حجّت در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بنای بزرگی که به سبک مدارس اسلامیو در برگیرنده حجره های بسیار و مَدرَس و مسجد و کتاب خانه و سرداب و بقیه نیازمندی های طلابباشد، با فضای بزرگ و روح افزا بسازد. هر چه مهندس از تهران و غیر تهران آمدند و نقشه هایمتنوع و مختلفی کشیدند، مورد نظر آیت الله حجت واقع نشد، تا آنکه علامه طباطبایی نقشه ای کشیدو در اختیار ایشان قرار داد و مورد نظر و تصویب ایشان قرار گرفت».

توفیقات الهی به علامه

هیچ انسانی، هر اندازه با استعداد و توانا باشد، بدون توفیق الهی، به انجام کاری موفق نخواهد شد. بهتعبیر زیبای حافظ:

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند




















سید احمد قاضی از قول علامه نقل می‌ کند که: پس از ورودم به نجف به بارگاه امیرالمؤمنین(ع) رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن آقای قاضی نزدم آمد و گفت: شما به حضرت علی(ع) عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده ‌اند. از این پس، هفته ‌ای دو جلسه با هم خواهیم داشت» .
۲۴آبان سال ۱۳۶۰سالروز درگذشت علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، یکی از بزرگ ترین دانشمندان و عارفان روزگار معاصر، نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف، عارف، حکیم و مفسر قرآن است.


سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی در سال ۱۲۸۱ در تبریز متولد شد، در پنج سالگی مادر و در ۹ سالگی پدر خود را از دست داد؛ وصی پدر او و تنها برادرش محمدحسن الهی، ایشان را برای تحصیل به مکتب فرستاد، تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از سال ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ فراگرفت و سپس از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.


سید محمد حسین به مدت شش سال پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می ‌شد آثاری چون گلستان، بوستان و … را فراگرفت، علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت؛ چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید به همین دلیل به مدرسه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ مشغول فراگیری دانش‌ های مختلف اسلامی شد.

روایت شگفت انگیز دفن صاحب تفسیر المیزان



حکایاتی از گلستان سعدی
حکایت شمارهٔ ۱:

پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد

بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که:

گفته‌اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید

وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز

اذا یئسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ
کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلب

ملک پرسید چه می‌گوید؟

یکی از وزرای نیک محضر گفت:

ای خداونداوند همی‌گوید وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ

ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت

وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان

جز به راستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت

ملک را روی ازین سخن در هم آمد و گفت :

آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی

که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی

و خردمندان گفته‌اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه‌انگیز

هر که شاه آن کند که او گوید

حیف باشد که جز نکو گوید


بر طاق ایوان فریدون نبشته بود:

جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورد و کشت


چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه بر روی خاک


حکایاتی از گلستان سعدی

√ ๑۩๑آلاچــیـــق ســـبــز کانـــونـــی هـــا ๑۩๑

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت / من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلوی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

السلام علیک یا حجت‌بن‌الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

قرآن,برترین ,نعمت خداوند

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

swamelovex مجله آنلاین فارسی پرشین تکست grumetadlo حیدرامیرپور-هنر - زندگی April's life السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها كُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ .. = بهره وری بابک جهانبخش ایــــستگاه صـــلـــــواتـــــــــی